«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
طبعا درآمد هنرمندان بویژه کسانی که تجربه دارن و تجربه های خوبی هم دارن باید بالاتر از درآمد عمومی جامعه باشه. بوِزه استاد مساوات عزیز. این نمایش با این قیمت هر شب حدود ده میلیون میفروشه که فقط در 30 شبش میشه 300 میلیون. طبعا خرج سالن و عوامل هم هست. اما کاش هنرمندان ما کمی به شرایط جامعه هم نگاه میکردن. قطعا کاری که اونها میتونن انجام بدن رو هر کسی نمیتونه، اما تو این اقتصاد بیمار و حال و روز بد زندگی، هنرمند اولین کسی باید باشه که به مردم فکر میکنه. به هرحال انتظاری که از اون میره، از مدیرعامل سایپا نمیره. این صرفا یه غره. شاید با مقادیری سود کمتر، میشد خیلیا از کار جدید هنرمندانی چون مساوات لذت بیشتر ببرن.
سلام.
این که تیاتر برای مخاطبِ و نه غیر اصل غیر قابل انکار تیاتر به حساب میاد.
اما هزینههای پیش تولید و تولید یک تیاتر در سطح اثار هنرمندانی همچون مساوات، جابر رمضانی، اشکان خیلنژاد و بیشتر دوستان هنرمند سر به فلک میکشه.
هزینههایی ... دیدن ادامه ›› مثل
هزینهی پلاتو
هزینهی رفت و امد
هزینهی تولید و نگارش متن
هزینهی چایی و خوراک در زمان تمریم
هزینهی سالن( چه درصدی و چه کف)
هزینهی طراحی دکور
هزینهی طراحی لباس
هزینهی ساخت دکور
هزینهی دوخت لباس
هزینه و دستمزد طراحها و دستیارها
هزینه و دستمزد بازیگران و ...
حقیقتا شاید به لحاظ امار و شمارش سالن و غیره پول کلانی در پایان اجرا دست سازندگان رو بگیره، اما با در نظر گرفتن مدت زمان تمرین تا اجرا این درامد جابجایی حتی ناچیزی میکنه با ماهها و ساعتهایی که بی هیچ دستمزدی کار شده
برای مثال هشت ماه تمرین بدون حقوق یک یا دو ماه اجرای بدون حقوق و سر اخر با گذشت چند هفته ...
کمی مهربانی با هم شاید جایگزین تمام این توجیح ها باشه
گفتنیاست حقیر در گروه اجرایی نیستم
زندگی خیلی تلخ تر از تئاتره.
این نمایشو باید دید. لذت بردم جدا.
نمایشنامه فوق العاده بود. طراحی و بازیها و کارگردانی هم همینطور.
کاش زندگی مثل تئاتر بود. چقدر آدمها بودن که میتونستیم برشون گردونیم. چقدر دردها بودن که میتونستیم برگردیم و درستشون کنیم.
گروه محترم، ممنون از حال خوبی که ایجاد کردین. تموم شد دستام میلرزید.
پ.ن: سالن هامون سالن خوبیه. فقط مشکلی که داشت نور از بیرون می اومد تو سالن. و جاهایی که باید تاریک باشه نور بود. همچنین متاسفانه در وسط اجرا صدای اذان می اومد تو سالن. که باعث شد اون وسطای نمایش یه کم تمرکز مخاطب به هم بخوره.
اول سلام و خسته نباشید به گروه.
دوم اینکه به عنوان یه مخاطب عادی که تئاتر زیاد میبینم، این نمایش دو تا مشکل اساسی داره. اول اینکه یه کم خودشو روشنفکرتر از مخاطب میدونه و خب این کمی اذیت میکنه. برای هر مخاطبی وقایع تمرین جذابه، اما نه وقتی میدونه ساختگیه. و اینکه میدونه این حرافی ها و پیچیدگی در کل میخواد موضوع حذف بازیگر رو به همراه داشته باشه. من تئاتر کامنت رو هم دیدم. و به نظرم اونجا درست تر بود. اما واقعا به نظرم این موضوع چندان برای مخاطب جذاب نیست. شاید اگه در فرم به مستند نزدیکتر میشد یا مثلا فیلم مستند بود تاثیر میزاشت. ولی اینجا به یه کار کسل کننده و البته شلم شوربا تبدیل شده. و بعدش اینکه منو به شدت یاد هویت پروانه های مرده انداخت که البته اون یه کار دانشجویی خوب بود. ولی اینجا به نظرم همین شناخته شدن بازیگرهای چهره، خودش باعث این فاصله شده.
سوم اینکه تماشاخانه پالیز اصلا حس خوبی به آدم نمیده.
و چهارم اینکه گاهی وقتها حس میکنم عدم استفاده از صحنه و نور در بعضی از کارها دیگه نه معنای بی چیزی میده، نه معنی دیگه ای. و صرفا شده یه فیگور که در تئاتر زیاد دیده میشه. شاید هم به مسائل مالی مرتبط باشه.
من صرفا نظر شخصی خودم و خانومم رو گفتم. و شاید دیگران قبول نداشته باشن. ممنون
سلام، خوشحالیم که کار خوب بنظرتان رسیده. گروه اجرایی تقریباً در تمامی خبرها و ... به موضوع بی کلام بودن و کمی متفاوت بودن اثر اشاره کرده؛ مقداری این موضوع فیدبک های گوناگونی برای ما در پی داشته ولی در کل از نظر و ابراز رضایت شما خرسندیم.