در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پیام مرادی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:53:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اجراهایی که کمی شجاعت دارند و خود را با تماشاچی در می اندازند دوست دارم، یعنی شجاعت جدا از نتیجه نهایی برای من همیشه نیمی از رضایت را به همراه خواهد داشت، اینکه گروه عواقب انفجار را هم به جون می خرند...

چطور ما آرام آرام به هر آنچه در یک قاب گنجاده می شود عادت میکنیم و اعتماد می کنیم؟
وقتی ما در همهمه ی دروغ و حقیقت گیر می افتیم عصبانی می شویم چون نمی توانیم تشخیص دهیم چقدر فریب خورده ایم، اینجا هم گویی همین اتفاق می افتد، و به احتمال قوی شادمان سالن را ترک نخواهیم کرد، زیرا در آخر نمیدانیم قصه هایی که شنیدیم واقعیت است یا دروغ، نمیدانیم باید همذات پنداری می کردیم یا نه، نمی دانیم آن خنده ها و اشک ها واقعی بود یا بازیگری، نمیدانیم واقعا کار اشتباهی کرده ایم که امید داشتیم به پایان مورد علاقه مان یا نه؟
فکر‌ می‌کنم همه این سوال ها وقتی چشم می دوزیم به هر قابی و اخبار یا مستندی را می بینیم همیشه پس ذهنمان است، که «نکند دروغ می‌گویند»، و هر روز این ترس بیشتر می شود که نکند "فریب بخوریم"؟
اما اینجا گروه گویی کمی پا را فراتر می‌گذارد و رو راست به ما می گوید، همه این ها یک بازی بود اما نه یک بازی یک طرفه ... ( اگر به این رو ... دیدن ادامه ›› راستی هم شک نکنیم)
آشناست شهری که سال هاست از انتخاب های خود سرخورده اند.
و چقدر قاب ها تحمل مواجهه با خشونت را برای ما آسان تر می‌کند و گاهی حتی به سرگرمی تبدیلش می کند....
خسته نباشید...
تبریک به جابر رمضانی
صدای آهسته برف را دیده بودم و امروز نمایش سوراخ ، واقعا که جابر رمضانی ریتم را به خوبی می شناسد، و کارش را خوب بلد است
نمایشی که مطمئنا در سالن تمام نمی شود
خسته نباشید به تمامی گروه
بعضی نمایش ها اذیتت میکنند ولی وقتی از سالن نمایش بیرون میای حالت خوبه
چشم بر هم زدن از آن دسته است...
اذیتت می کند چون خاطراتی را یادت می آورد که نمیدانی دوستشان داشتی یا خوشحالی که گذشت...
از همه این ها که بگذریم، خسته نباشید میگم به همه عوامل این گروه،
اینکه یه انرژی خوب و خالص از بازیگر به تماشاگر منتقل شه جزو لذت بخش ترین لحظات تماشای یک نمایش است...
بازیگراهایی که شاید تا الان کم دیده شده اند، یا تجربه اولشان باشند، اما واقعا روی صحنه خالصانه "بازی "می کنند...
اما صندلی های خالی...!
چرا؟
چون فقط اسم سوپر استاری روی پوستر این نمایش به چشم نمی خورد؟
من به همه بازیگران این نمایش میگم خدا قوت، این بی مهری ها مال تئاتر ... دیدن ادامه ›› است...
،
فقط کاش طراحی صحنه کمی بیشتر به آن توجه میشد، البته بخشی از این کاستی به خاطر معماری سالن و کفپوش لمینیت و ... بود،که اگر یک بلک باکس حرفه ای داشتیم همین صحنه کافی میتوانست باشد...
.
فرصت زیاده گویی نیست
یک سالن تئاتر افتتاح شده ، با یک کار آبرومند ، سری بزنید ،پشیمان نخواهی شد...
سارا هاشمی و ابراهیم عزیزی این را دوست دارند
خیلی ممنونیم از مهرتون
۲۷ شهریور ۱۳۹۴
ممنونم پیام جان از محبتت...
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
یک سوال
دوستانی که در جشنواره امسال کار خوب دیدند لطف می کنند آنها را معرفی کنند؟
(البته به غیر از کارهایی که در بخش مرور بودند(کارهایی که اجرای عموم داشتند)
با سپاس
محمد مهدی فتحیان این را خواند
علیرضا و مقداد تورانداز این را دوست دارند
سلام
من 7 تا کار دیدم
پپرونی و تقدیر بازان که به نظرم پپرونی بهتر بود.
و البته باید گفت بازی بی بدیل سرکار خانم فرناز رهنما، همتاش رو در این 7 تا ندیدم.
۱۱ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک اعتراف
من وقتی اجرا را دیدم لذت بردم ولی کمی دلخور شدم که چرا رورانس نداشت تا تشویق کنیم و....
اما الان تشکر میکنم از جابر رمضانی
واقعا لازم است گاهی سکوت کنیم و دست و جیغ و هورا نکشیم، چه به توانایی ها ، چه به ضعف ها و چه به تصمیمات و سلیقه ها هم احترام بگذاریم
سکوت کنیم و بیاندیشیم...
تا نه شادی مان و نه ناراحتی مان و نه خشم ما خدایی نکرده باعث بهمنی نشود بر سر گروهی دیگر...
مرسی جابر رمضانی
به بهانه "لندن،رم،تهران،آمستردام"

خب آنچه از نظرات دوستان می توان به آن نزدیک شد این به نظر می رسد که بخش اعظم تماشاگران سلیقه شان به سمت درام و قصه است...
در یک سال اخیر وقتی به لطف یکی از دوستان فیلم هایی از اجراهایی از کشورهای مختلف را می بینم که بخش اعظم آنها( البته به دلیل تحقیق این دوست بر این نوع اجرا) مبنا و حضور بازیگر ، و تجربه های زندگی و به اشتراک گذاری آنها با مخاطب است(در این نوع ماشاهد یک اجرا"برفورمنس" هستیم نه یک تئاتر یا نمایش درام)... همیشه از خودم میپرسیدم اگر اینگونه اجرا در ایران به نمایش گذاشته شود با چه بازخوردی مواجه خواهد شد.....
(سعی میکنم به زودی بخش هایی از این اجراها را روی سایت تیوال بگذارم و نظر دوستان را جویا شوم...)
.
آنچه در نظرات دوستان به عنوان نکات منفی از اجرا لندن، رم ، تهران آمستردام بیشتر دیده می شود همین نبود داستان و گسستگی و کش دادن است...
و ... دیدن ادامه ›› آنچه توجه برخی را به خود جلب کرده و به عنوان نکات مثبت ذکر شده، تاکید بر نقش رسانه در ساخت تصاویر ما از دیگران، سوال هایی که در ذهن تماشاگر به وجود می آورد، و حتی پشت پرده این نمایش که یکی از دوستان به ان اشاره کرده دعوت از سفرای کشورهای دیگر...
که خب به نظر من واقعا شاید این دعوت از سفرای دیگر کشورها و برقراری ارتباط یکی از مهمترین گام های این اجراست ...
آروند دشت آرای در مصاحبه خود گفته که قرار است این اجرا در انگلیس، هلند، ایتالیا و...به اجرا در بیاید،
شاید رسالت این نمایش در اجراهای خارج از ایران ببش از ایران به انجام برسد...
تصویری که ما از غرب داریم نه در خواص بلکه در بطن جامعه تصویری مانند یک بهشت گمشده است یا حداقل شاید تصویری برابر با خودمان است،شاید به همین دلیل است که تماشگر ما کمی سردرگم می شود و در سوال اصلی نمایش یعنی" درباره تصویری که از من داری تجدید نظر کن" گم ....
اما اگر واقعا این نمایش موفق به اجرا در غرب هم شود اینگونه خواهد بود؟
به نظر من ...نه
چرا که تصویری که غرب به ویژه شهروند عادی آن از ایران و مردم آن دارد تصویری سیاه تر است، تصویری که گاه تا آنجا پیش می رود که بعضی از آنها فکر میکنند مردم ایران هنوز با شتر جا به جا می شودند، یا هر روز در حال درگیری با تروریست ها هستند و تمام مردم فقط لباس سیاه به تن می کنند، و.... یعنی تصویری که رسانه غرب به آنها میدهد( مثال: تصاویری از ایران در فیلم RoboCop 2014)
پس امیدوارم بتواند اجراهای موفقی در غرب داشته باشد تا آنها را دعوت به تجدید نظر کند...
.
من به شخصه برخی از این نقد های دوستان درباره برخی از اجراها را به حساب عدم آشنایی با گونه های جدید اجرا که برخی در ایران البته با کاستی هایی به سمت آن در حرکت هستند می گذارم... (speech performance, contemporary dance,Documentary theatre ,.....)
که خب امیدوارم بتوان در آینده با کمک برخی دوستانم که در این زمینه مطالعه دارند آنها را در اینجا هم به اشتراک بگذاربم...
.
در مجموع دوستان نکات منفی و مثبت درستی را بیان کرده اند
اما من به شخصه فکر میکنم آروند دشت آرای موفق بوده، چرا که حداقل در این سایت توانسته تماشاگران را به گفتگو در رابطه با این نمایش دعوت کند... کاری که در سرتاسر این اجرا به آن تاکید می شود روبروی هم قرار گرفتن و گفتگو کردن بدون هیچ واسطه ای...
گاه ما همه چیز را برای خود پیچیده میکنیم آنقدر که شیفته پیچیدگی و رمز گشایی میشویم در حالی که گاه واقعیت ساده تر از اینهاست و لذت بردن از آن ساده تر...
یک سوال که از نقد یکی دوستان که گفته که ما همه این شباهت را میدانیم چه لزومی دارد تکرار شود؟
آیا واقعا این شباهت ها واقعا خوب است یا دارد ما را مانند همان جوجه های ماشینی به وسیله عده ای آنقدر شبیه می کند که مانند ربات ها شویم و هیچ تفاوتی نداشته باشیم؟ و هر کسی بخواهد خودش باشد یا تفاوتی داشته باشد با فرمان "نه" "NO" روبرو میکنیم؟ ( یکی از صحنه های نمایش) که خب باز این NO خود خلاقیت می آورد و ما را به مبارزه می طلبد و گاه از یک بازی ساده به جنگ...
و گاه میشویم بازیچه، بازیچه شعار و سرود و....(صحنه آخر)
.
این مطلب را طولانی نمیکنم
و با درسی که نمایش " صدای آهسته برف به من داد به آن خاتمه میدهم"
گاهی بد نیست سکوت کنیم و بیاندیشیم به جای آنکه کف بزنیم و جیغ بزنیم و هورا بکشیم و خود را خفه کنیم... یا توهین کنیم و فریاد بزنیم و خشونت خود را مثل بهمن بر سر دیگری خراب کنیم" ...
.
.
یک نکته
من به شخصه فکر میکنم تئاتر به اندازه کافی دشمن دارد، پس نمایش ها و اجراهایی که به تماشای آنها می نشینم و دوست ندارم را بعد از ترک سالن برای خود نگاه میدارم و کسی را به ندیدن و تحریم کردن آن دعوت نمیکنم زیرا فکر میکنم در سلیقه من نبوده و دیگران می توانند از آن لذت ببرند چرا که تئاتر نیازمند بیشتر شدن تماشاگران است... اما اجراهایی که مورد پسندم باشد را به دیگران توصیه میکنم
امیدوارم مطلب صریح بوده باشد
پیام عزیز ممنون از نوشته ات
من هم کاملا بر این نظرم که هدف این کار بیشتر مخاطبین خارج از ایران است....اینکه ریش داشتن به معنای تروریست بودن نیست.......تاثیر رسانه ها و خواست یکسان سازی و دسته بندی های ادم ها با هدف استیلای قدرت شکل می گیرد.....اما جدای از بحثهای تءوریک فکر می کنم یک اثر هنری حالا چه تاتر یا پرفرمنس یا هر چیزه دیگر باید با ارایه کدهای درست و قابل ارتباط همراه با زیبایی شناسی مربوط به اون حرفی باشه که داره مطرح می کنه ....و اتفاقا مستقیم هم نباشه چون فرقش با یک مقاله یا شو تلوزیونی چی میشه؟.شخصا دغدغه اولم چه در سینما چه در تاتر داستان گویی کلاسیک نیست......فکر هم نمی کنم همه نقدها از سر نا آشنایی با شیوه های مختلف اجرایی باشد....پیامی که در این اثر هنری شعار داده میشود خودارجاع نیست درونی نمیشود و به نظر اتصالش با تصاویر و اجراهایی که شاهدشیم سسته ....یک سری اجرای خوب داریم و یک سری فیلم که از ترکیب و برآیند اینها جمله درباره تصویری که از من داری تجدید نظر کن ، شعار داده میشود...
در آخر فکر می کنم برای اجراهای خارج از ایران این گروه باید آرزو کنیم مخاطبین ... دیدن ادامه ›› عادی زیادی داشته باشد که به هدفش برسد....چون اهل تاتر و اندیشه در هر جای دنیا احتمال خیلی زیاد آگاهی دارد که هر ریشویی تروریست نیست و هر زنی که در لندن زندگی می کند پرنخوت واز خودراضی نیست.
۰۶ آذر ۱۳۹۳
جناب ابرشیر من هیچگاه نگفتم همه نقدها و گفتم برخی و همیچنین گفتم گروه هایی که دارند این به سمت اینگونه اجراها حرکت میکنند با کاستی هایی همراه هستند و البته که شروع هر حرکتی است که در روند آن را کامل می کند...
اما روی صحبت من در این زمینه با افرادی بود که همه چیز را به طور کامل نفی می کنند ، که اگر بخواهم مثال واضح بزنم (مثلا افرادی که نمایش های امیررضا کوهستانی را صرفا یک نمایش نامه خوانی می نامند، یا مثلا صدای آهسته برف را فاقد ریتم و....) و چنان به این آثار می تازند که گویا شکی بر گفته خود ندارند..
.
و ... دیدن ادامه ›› اما من نیز تا چند ماه پیش مثل شما فکر می کردم افراد اهل اندیشه و تاتر حداقل(که البته همه جا درصد زیادی نسبت به کل هر جامعه) را شامل نمی شوند این چیزها را می دانند... اما متاسفانه چندی پیش مهمانی از کشور ایتابیا که مجسمه ساز بود داشتم که از سر کنجکاوی و همکلاسی بودن با دوستی ایرانی در ایتالیا به ایران امده بود... و خب تصاویرش کاملا تصاویری منحصر به رسانه بود.
.
و در آخر من فکر میکنم تصاویر ما از شهروند آن سوی مرزها هم تصاویری نادرست است... آنها هم اطلاعاتشان از رسانه تغذیه میشود..
سپاس از توجه شما
۰۷ آذر ۱۳۹۳
پیام عزیز ممنون از پاسخ ات ... درست می گویی هستند خیلی از آرتیستهای متفکرین جهان شمال که به خودشان زحمت نمی دهند واقعیت های زیستی مردمان جنوب را بفهمند و به رسانه ها و واژگونه سازی و کلیشه سازی هایشان توجه نکنند.

ضمنا منتظر لینک ویدیوهای اجراهایی که گفتید هستیم و پیشاپیش ممنون
۰۷ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لندن، رم، تهران، آمستردام نمایشی که همچنان دارم به آن فکر میکنم
فکر میکنم این نمایش یکی از نیازهای واقعی جامعه امروزی ماست، و نمایشی است که بیش از این که بخواهم درباره خوبی ها و ضعف هایش صحبت کنم، باید پیرامون موضوع آن به گفتگو نشست...
پس منتظرم تا دوستان دیگر به دیدن نمایش بنشینند بعد با هم گپ بزنیم...
بی صبرانه منتظر این گفتگو هستم...
وقتی خسته از یک روز کاری دعوت به تماشای یک نمایش میشوی ، احتمال داره تو سالن بخوابی...
اما نه اینجا جای خوابیدن نیست...
همین...
خسته نباشی جابر رمضانی عزیز...
خسته نباشد به تمام گروه
نمایشی که از دیدن آن لذت بردم...
دیدن این نمایش توصیه میشود
تمام نوشته های زیر نظر شخصی است...
ماضی استمراری را باید دید...
.
قصد نقد یا تعریف از نمایش را ندارم... تنها چند خط درباره آنچه حالم را خوب کرد بعد از دیدن این نمایش...
بازیگری حرفه ای پر از دام است... که کوچکترین اشتباه بازیگر را به دره می اندازد و کوچکترین تقلا بی مورد موجب فرو رفتن بازیگر در باتلاق خودنمایی می شود
اول از همه خسته نباشید می گویم به گروه بازیگران این نمایش... چرا که بازی روانی را انجام دادند...
دیدن بازی روان و خوب از اساتید و پیشکسوتان همیشه لذت بخش است اما اینجا ترجیح میدم چند خط برای بازیگر جوان این ... دیدن ادامه ›› نمایش بنویسم .
شیداخلیق
امیدوارم به دور از حواشی و حسادت های این حرفه و با آرزوی در امان ماندن از دیو غرور در بازیگری پله های پیشرفت را هر روز بیش از پیش طی کنی... از بازی روان شما بسیار لذت بردم...
.
و در آخر خدا قوت به ندا هنگامی
کارگردانی بی شک یکی از وحشتناک ترین کارهای دنیاست... و ندا هنگامی بی شک یکی از مهترین وظایف کارگردان یعنی مدیریت بازیگران و بازی به اندازه گرفتن را به خوبی انجام داده است...
.
سپاس و خسته نباشید به تمام اعضای این گروه
تمسخر خوب یا بد؟
بجا یا نا بجا؟
نمیدونم این فیلم دوست داشتم یا نه
اما بخش هایی از فیلم بوی تمسخر میداد(آیا فقط برای خنداندن یا واقعا به تمسخر گرفتن)؟
درسته فضای تئاتر و سینما ما پر از توهمه و بیماری روانی
گاهی حس میشه که کارگردان نگاهی از بالا به هنروران بازیگری داره- مخصوصا با تقدیم کردن فیلم به هنروران که باز کمی تمسخر آمیز به نظر رسید تا اینکه بخواد بگه اونور آب هیچ فرش قرمزی برای شما پهن نکردند
با تمام ایرادات و توهم ها و لمپنیسمی که داره در جامعه همه گیر می شود- نمی توان تقصیر را از گردن بالادست باز کرد و مبنای آنرا توهم دانست- خود توهم هم منشا دارد که شاید در رابطه با هنروران به همان فضاهای آموزشی و ... برگردد
اما با این حال برخی بزرگ نمایی ها مثل آن نمونه تمرین در فضای تیاتر شهر که عمرا در این سال ها دیده نشده باشد و ... دوست داشتنی بود
بعضی وقت ها اینجوری میشه دیگه
آدم نمیتونه درک کنه...
نیکا این را خواند
7 جولای این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند نظر شخصی:
1- بازی روان تر و دوست داشتنی تر عاطفه نوری
2- طراحی دکور کمی سرسری( مثلا اون پرده انتهای سالن می توانست کمی بسته شود تا در تمام طول اجرا با باد کولر تکان نخورد و شلختگی ایجاد کند )
3- طراحی نور هم که تقریبا وجود نداشت (البته امکانات این سالن را نمیدانم شاید اصلا امکانات ندارد که طراحی بشود کرد)
4- ایرادات سالن هم که خب ... صندلی های نامناسب- و سیستم صوتی تقریبا نامناسب
در کل قسمت دوم را بیشتر از قسمت اول دوست داشتم.
علی عبدالرحیم و جعفر میراحمدی این را خواندند
farivar farzam این را دوست دارد
کنار هم قرار گرفتن همه این عناصر یک نمایش را شکل میدهد...
گاه نبود هر کدام از این عناصر به عمد می باشد اما در این نمایش اینطور به نظر نمی رسد... و عدم توجه به این عناصر با توجه به هزینه ای که دریافت می شود در بسیاری نمایش ها .... بی خیال :D
۰۲ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه متن عالی... تبریک به احسان گودرزی و به امید پیشرفت و کارهای بیشتر
لذت بخش بود
manimoon و فرناز نوروزی این را خواندند
hanieh kh این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید