در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:50:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خانواده بعد از دیدن نمایش وارد یک رستوران دنج می‌شن. هنوز هیجان نمایش توی حرف‌هاشون هست، اما یک نفر بیشتر از همه جوّ را تحت تأثیر قرار داده: ایب.
تا می‌نشینن، ایب با چهره‌ای کاملاً جدی شروع می‌کنه به تحلیل نمایش، انگار هنوز سر کلاس درس دانشگاهه.
او با اعتماد به ‌نفس مطلق تأکید می‌کنه که:
این نمایش مسیح‌شناسانه بوده
و در لایه‌های زیرین دربارهٔ همجنس/‌گرایی سرکوب‌شده حرف می‌زده
و کارگردان با «جسارت» داشته نمادهای مذهبی رو کنار آن موضوع قرار می‌داده!
رز، که از اول نمایش هم برداشت خاصی نداشته، کلافه نگاهش می‌کنه و می‌گه:
«ایب، نمایش فقط در مورد یه سگ مرده بود! نه مسیح، نه چیز دیگه… ســگ… مرده!»
اما ایب نمی‌پذیره. با شدت بیشتری توضیح می‌دهد که سگ نماد فداکاری ... دیدن ادامه ›› بوده و مرگش استعاره‌ای از مصیبت روحانی.
رز نفسش رو بیرون میده: «همه‌چیز استعاره نیست!»
دوستانشون بین خنده و تعجب مانده اند. سعی می‌کنند فضا را آرام کنند، اما هر جمله‌ای اوضاع را بدتر می‌کند.
نویسنده نمایش تصادفاً در همان رستوران است. پشت میز کناری نشسته، رز او را می‌بیند و سریع به ایب می‌گوید:
«خب، بیا از خودش بپرسیم!»
ایب با قاطعیت می‌گوید:
«لازم نیست بپرسیم. واضحه!»
اما نویسنده، که حالا مکالمه را کاملاً شنیده، با لبخند ساده ای می گوید: وقتی بچه بودم، سگم مرد و من هنوز التیام پیدا نکردم.
رز گفت:
داستان سادهٔ یک سگ که می‌میرد و تأثیرش روی صاحبش
ایب بعد از شنیدن حقیقت، برای چند ثانیه کاملاً ساکت می‌شود — یک سکوت تلخ و خجالت‌آور.
رز هم با لحن پیروزمندانه‌ای که فقط یک همسر قدیمی می‌تواند داشته باشد، آرام زیر لب چیزی شبیه «دیدی گفتم؟» می‌گوید.
امیرمسعود فدائی و شاهین محمدی این را خواندند
مریم رودبارانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به دلیل سانسور نظرات (تایید عوامل و فلان قبل از نمایش نظر) در صفحه نمایش «رابین‌هود» نظرم رو اینجا میذارم.

نمایش قابل‌قبولی بود.
نمره ۶.۵ از ۱۰

نقاط قوت:
۱- نمایشنامه و نوع نوشتار قابل‌قبول بود. ریتم بالا پایین داشت.
۲- طراحی صحنه، نور و صدا خوب و طراحی لباس، حرکت و گریم قابل‌قبول بود.
۳- تیم بازیگری قابل‌قبول بودند. ۳ تا صدای خوب شنیده شد.
۴- دوتا ... دیدن ادامه ›› اجرای خیلی جذاب داشت. همخوانی اول ماریا و رابین؛ کاوه آهنگر

نقاط ضعف:
۱- بعضی صحنه ها الکی طولانی و اضافی بود.
۲- کم‌رنگ بودن ساز و نبودن گروه موسیقی و اجرای نشدن زنده قطعات
۳- ناهماهنگی زیاد در گروه دخترا
۴- زیادی شعاری شد.

پ‌ن: شما که این همه بلدید شعار بدید یه سوزنم به خودتون بزنید بد نیست.
منظورتون از کاوه آهنگر، شخصِ بازیگره؟
۲ روز پیش، پنجشنبه
صبا صالحیان
منظورتون از کاوه آهنگر، شخصِ بازیگره؟
بگم اسپویل میشه. نه یک شخصیت خیلی فرعی بود.
Reza1991s
بگم اسپویل میشه. نه یک شخصیت خیلی فرعی بود.
ممنون 👌
چون کاوه آهنگرِ بازیگر تا جایی که یادم میاد ایران نیست، ذهنم رفت به اون سمت.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از همه عوامل و دست اندرکاران این‌ نمایش عمیق و پرمعنا بسیار سپاسگزارم.
در مورد نمایش جزیره آزاد:
شب بسیار خوبی بود،
اجرایی عالی،
فیلمنامه ای قوی,
پرداختی خوب,
نورپردازی خوب,
و انتخاب موسیقی بجا

و مهم تر از همه، نقش تک‌تک بازیگران که قابل تحسین بود

برایتان آرزوی موفقیت دارم و اجراهای بعدی شما را با میل و شوق شرکت خواهم کرد
💐🌹🌷🦋🪴
حسین مشکاتی و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تحلیل نقش فرش در فرهنگ ترکمن‌صحرا در آینه ترانۀ راک؛
«قالیِ افسانه‌ای گنبد»

globalpress //
گنبدکاووس _ گزارش فرهنگی | انتشار ترانۀ راک «قالیِ افسانه‌ای گنبد» سروده دکتر حجت بقایی، که در ۱۶ آذر ۱۴۰۴ و با تقدیم به حاج‌آقا سعادت‌نژاد مدیر فرش سعادت ارائه شده، موجی تازه از توجه هنری به میراث ناملموس ترکمن‌صحرا را برانگیخته است. ترانه‌ای که با استفاده از زبان موسیقی راک، در عین وفاداری به روح سنتی قالی ترکمن، موفق می‌شود پلی بدیع میان هنر مدرن و ریشه‌های کهن منطقه برقرار کند.
[[ قالی؛ شناسنامه‌ی فرهنگی ترکمن‌صحرا ]]
برای مردم ترکمن، فرش صرفاً یک کالای تزئینی نیست؛ بلکه حافظه‌ای منسجم از تاریخ، اسطوره، جغرافیا و زندگی کوچ‌نشینی است.
نقشهای «گل»، «آیینه»، ... دیدن ادامه ›› «قوش»، «گؤل‌داغ» و دهها نماد دیگر، هریک روایتی از جهان‌بینی و جهان‌زیستی ترکمنهاست؛ روایتی که سینه‌به‌سینه و نسل‌به‌نسل در تار و پود پشم گره خورده است.
در ترانۀ راک یادشده، این مفهوم فرهنگی با جمله‌هایی مانند «تو دل هر نقش، یه آتیش روشنه / عشق ترکمن جاودونه» بازتاب یافته؛ تأکیدی که بر کارکرد هویتی و مناسکی قالی در زندگی ترکمنها صحه می‌گذارد.
[[ بازتاب فرهنگ در موسیقی؛ پیوند راک با ریشه‌های عشایری ]]
نوآوری اصلی ترانه، پیوند زدن موسیقی راک، که معمولاً با ریتمهای خشن و انرژی اعتراضی شناخته می‌شود، به یک موضوع عمیقاً سنتی است.
این تضاد آگاهانه، نقشی مشابه «گره» در فرش ایفا می‌کند: هر ضرب آهنگ همچون ضربۀ شانه بر پود، جهان جدیدی را بر متن سنت حک می‌کند.
جملاتی چون «با هر ضربِ درام / قلبم سمت تو می‌تپه» از این تلاش برای هم‌آوایی میان موسیقی مدرن و روح قالیبافی حکایت دارند؛ گویی ترانه می‌خواهد صدای هزارساله کارگاههای کوچ‌نشین را با فریاد گیتارهای الکتریک در یک قاب واحد جای دهد.
[[ فرش گنبد؛ اسطوره‌ای محلی در قالب یک نماد ملی ]]
گنبدکاووس، با سابقۀ طولانی در تولید فرشهای با نقشهای اصیل ترکمنی، همواره یکی از مراکز مهم بافندگی کشور بوده است.
ترانه نیز با تکرار خطابهایی مانند «ای فرش ماندگار گنبد!» یا «ای افسانۀ هزار ساله!» این شهر را در جایگاه نمادین خود تثبیت می‌کند؛ جایی که هنر قالیبافی نه صرفاً یک صنعت، بلکه یک میراث مشترک قومی، تاریخی و عاطفی است.
اشاره های مکرر به اسبهای وحشی، باد شمال، دشت، خورشید و ریشه‌های خانه نیز بازتابی از محیط زیست ترکمن‌صحراست؛ محیطی که مواد اولیه، رنگهای طبیعی و برداشتهای زیبایی‌شناسانه قالی از دل آن برآمده‌اند.
[[ خوانش انتقادی: موفقیت در مضمون، چالش در فرم ]]
از نگاه تحلیلی، مهمترین قوت کار آن است که ترانه‌سرا توانسته مفهومی عمیقاً سنتی را در قالبی مدرن بازتعریف کند.
انتخاب لحن حماسی–عاطفی، ریسک‌پذیری در استفاده از فرم راک و قرار دادن قالی ترکمن به‌عنوان «قهرمان» ترانه، همگی نشانه‌ای از نگاه نو به میراث بومی است.
با این حال، ساختار روایی قطعه در برخی بخشها به تکرار می‌رسد و می‌تواند با پرداخت داستانی عمیق‌تر یا ایجاد فراز و فرود معنایی، انسجام بیشتری پیدا کند.
همچنین تلفیق راک با تمهای شرقی می‌تواند از نظر موسیقایی چالش‌برانگیز باشد و نیازمند تنظیمی دقیق و چندلایه است تا از سطح شعارگونه فراتر رود.
[[ جمع‌بندی: ادای دینی هنری به میراث ترکمن‌صحرا ]]
ترانه «قالیِ افسانه‌ای گنبد» را می‌توان یکی از نمونه‌های موفق هنر میان‌رشته‌ای در سالهای اخیر دانست؛ اثری که ضمن حفظ احترام به سنت، جسارت ورود به جهان موسیقی مدرن را دارد.
این ترانه یادآور می‌شود که فرش ترکمن نه فقط یک صنعت، بلکه یک حافظۀ زنده، یک روایت فرهنگی و یک هویت جمعی است؛ هویتی که همچنان می‌تواند الهام‌بخش هنر امروز باشد.
+++
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم Blue moon از ریچارد لینکلیتر را دیدم.
هر چند از امسال هنوز تعدادی فیلم مانده که ببینم ولی بدون تردید برای من این فیلم یه ۵ از ۵ حال خوب کن بود
به شدت پیشنهاد میکنم
ترانهٔ راک «اسبِ بادِ گنبدکاووس» منتشر شد.

هنر و ادبیات// ۱۵ آذر ۱۴۰۴ – گنبدکاووس؛ ترانهٔ تازه‌ای از دکتر حجت بقایی با نام «اسبِ بادِ گنبدکاووس» امروز منتشر شد؛ اثری در قالب راکِ روایی که تلاش می‌کند روح اسبدوانی ترکمن، هویت قومی و جغرافیای اسطوره‌ای گنبدکاووس را در قالب موسیقی ترکیب کند. انتشار این قطعه، با بازتابهای قابل‌توجهی در جامعهٔ هنری و همچنین میان دوستداران اسبدوانی همراه بوده است.
در این ترانه، «من ترکمانم» نه فقط یک جملهٔ هویتی، بلکه شعار محوری اثر است. تکرار قوم‌نامها، از ترکمن تا قزاق و ایغور دست به گسترش هویتی می‌زند که مرزهای جغرافیایی را می‌شکند و اسب را به سمبل پیوند اقوام تبدیل می‌کند.
منتقدان موسیقی فولکلور معتقدند که این تکرار هویتی، ساختار آهنگ را به سمت «سرود هویت» سوق می‌دهد، امّا در عین حال با فضای راک و بیان احساسی خواننده، به نوعی مانفیست معاصر ترکمنها تبدیل شده است.
در بخشهای مختلف ترانه، اسب نماد آزادی، حرکت، تاریخ و خاک است. شاعر با تصویرهای پیاپی 《سمُش آهنو می‌کوبه》، 《باد توی گیسوی اسبم》، «برو! برو! ... دیدن ادامه ›› برو!» کوشیده ضرباهنگ اسبدوانی را با ریتم موسیقی راک همنوا کند.
منتقدان سبک راک این هم نشینی را «جسورانه» توصیف کرده‌اند؛ ترکیبی از راک غربی و ادبیات حماسی آسیای مرکزی که کمتر در موسیقی فارسی تجربه شده است.
یکی از نکات جذاب این است که؛ در این ترانه، گنبدکاووس تنها یک مکان نیست؛ قهرمان دوم اثر است. از «خاک شور گنبدکاووس» تا «قلب ترکمن‌زمین»، شاعر سعی می‌کند تجربهٔ جمعی یک شهر را در قالب موسیقی بازتاب دهد. این نوع استفاده از مکان به‌عنوان هویت‌ساز، از نظر تحلیل‌گران موسیقی قومی، نقطهٔ قوت اثر محسوب می‌شود.
و اما نقد فنی: تکرار، نقطهٔ قوت یا ضعف؟
برخی تحلیل‌‌گران معتقدند که تکرارهای پرشمار—«من ترکمان هستم!»، «اسب یعنی جان»، «گنبدکاووس!»، در لحظاتی اثر را به مرز شعارزدگی نزدیک می‌کند. در مقابل، طرفداران سبک راک می‌گویند این تکرارها بخشی از ساختار خلسه‌آور راک است و به حس جمعی، شور و پایکوبی موسیقی کمک می‌کند.
در پایان می توان گفت؛ ترانهٔ «اسبِ بادِ گنبدکاووس» همزمان یک بیانیهٔ هویتی، یک قطعهٔ راک، و یک ادای احترام به سنت اسبدوانی ترکمن است. هرچند دربارهٔ میزان موفقیت فرم راک در حمل این محتوای سنگین اختلاف‌نظر وجود دارد، اما انتشار آن قطعاً یک رویداد تازه در موسیقی قوم‌محور ایران به‌شمار می‌آید.
++
همکاری با مستند، نماهنگ، گزارش تصویری، برنامه زنده با موضوع میرزا کوچک در یک روز

هنر روز// حجت بقایی در روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه نوشت: امروز با چند برنامه همکاری دارم،
که از تقریبا سی استان و شبکه های یک و دو و سه و خبر و تهران و چهار و ... و شبکه های برونمرزی پخش می شود ...


#کنگره
#برنامهـزنده
#برنامهـتلویزیونی
#نماهنگ
#مستند
#حجتـبقایی
#گزارشـخبری
#گزارشـتصویری
عجیبه خودتون آدرس لینک دادین که بلیط عوض شده و اگر مایل به روز مذکور نیستین تغییرش بدین. میریم توی لینک و می بینیم که همون بلیط هست. میریم واسه لغو بلیط باز می بینیم تو همون لینک مربوطه وارد شدیم گزینه لغو هم که نداره. نگران حالتونم. چیزی نشده باشید خدای نکرده. تو این آلودگی هوا خیلی مراقب باشین توروخدا.
یه خبری هم بدین از خودتون بدونم حد اقل هک نشدین. چون این فشل بودن رو فقط می تونه رقیبتون براتون ایجاد کنه.
درود بر شما
جهت بررسی مورد اعلام شده با شما چند بار تماس گرفتیم اما مپوبایل خاموش بود. لطفا بفرمایید بلیت چه برنامه ای را خریده اید؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک داستان زیبا با هنرنماییهای عالی در یک مکان کاملا اشتباه ، با پرداخت هزینه ی بالا ‌و در نهایت سرماخوردگی شدید . هیچ نتوانستیم از تاتر لذت ببریم و کاملا از این انتخابم پشیمان هستم . کم نیستند سالنهای مجهز و متعارف و معقول که میشد این نمایش را در آنها برگزار کرد
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عنوان :

*نقش دولت در توسعه زیرساخت‌های فرهنگی و چرایی ماندگاری اقبال عمومی به آثار فاخر سینما و تئاتر*

چکیده:

اقبال مداوم مردم به آثار فاخر گذشته مانند هزاردستان و روزی روزگاری نشان می‌دهد که جامعه همچنان نیازمند محصولات فرهنگی باکیفیت است. این مقاله به بررسی چرایی این علاقه پایدار و نقش دولت در توسعه زیرساخت‌های فرهنگی می‌پردازد و نشان می‌دهد که با انتقال مدل موفق تولیدات گذشته به حوزه تئاتر، می‌توان رکود فرهنگی را برطرف و نشاط اجتماعی را احیا کرد.


---

مقدمه:

فرهنگ و هنر رکن اساسی رشد اجتماعی و هویت‌سازی در هر جامعه‌ای هستند. تجربه ... دیدن ادامه ›› کشورها نشان می‌دهد که رونق هنر زمانی رخ می‌دهد که دولت‌ها در زیرساخت‌ها، حمایت مالی و توسعه فضاهای فرهنگی نقشی فعال داشته باشند. در ایران نیز نمونه‌های موفقی از آثار نمایشی و سینمایی دهه‌های گذشته وجود دارد که باوجود گذر زمان همچنان مخاطب فراوان دارند.


---

چرایی علاقه ماندگار مردم به آثار فاخر گذشته

با وجود گذشت چند دهه، بسیاری از مردم همچنان به تماشای سریال‌ها و فیلم‌های کلاسیک علاقه نشان می‌دهند. دلایل این استمرار فرهنگی را می‌توان این‌گونه تحلیل کرد:

۱. کیفیت ساختاری و محتوایی

آثار ماندگار گذشته بر پایه تحقیق، سناریوی قوی، موسیقی اصیل، کارگردانی دقیق و بازیگری حرفه‌ای شکل گرفته‌اند. این کیفیت باعث شده که حتی نسل‌های جدید نیز با آنها ارتباط برقرار کنند.

۲. سرمایه‌گذاری و حمایت فرهنگی دولت در دوران تولید

در دوره ساخت این آثار، دولت نقش فعالی در تأمین بودجه، فراهم‌سازی فضا، و ایجاد آرامش تولید داشت. همین حمایت موجب شکل‌گیری سریال‌ها و فیلم‌هایی شد که امروز میراث فرهنگی-هنری کشور محسوب می‌شوند.

۳. پاسخ به نیازهای فرهنگی جامعه

آثار فاخر گذشته نه فقط سرگرمی، بلکه تفسیر تاریخی، اخلاقی و اجتماعی ارائه می‌کردند. مردم در شرایط امروز ـ با وجود فشارهای اقتصادی و روانی ـ همچنان به سمت محتوای امیدبخش و هویت‌ساز گرایش دارند.


---

نقش زیرساخت‌های فرهنگی در جذب مخاطب

زیرساخت مناسب فرهنگی می‌تواند رابطه مردم با هنر را تقویت کند. هرجا زیرساخت وجود داشته باشد، فرهنگ رونق می‌گیرد.
نمونه بارز، موج عظیم استقبال از خبر اجرای احتمالی شجریان در برج آزادی بود. این واکنش عمومی نشان داد که مردم از فرهنگ دور نشده‌اند، بلکه فرصت فرهنگی به آنان کم ارائه می‌شود.


---

اگر همین الگو به تئاتر منتقل شود…

تئاتر یکی از زنده‌ترین گونه‌های هنری است؛ برخورد مستقیم بازیگر و مخاطب باعث اثرگذاری عمیق آن می‌شود. اگر دولت مجموعه اقدام‌های زیر را انجام دهد، تئاتر می‌تواند دوباره به اوج برسد:

۱. حمایت مالی و تخصیص بودجه پایدار

تولید آثار فاخر نیازمند بودجه شفاف، حمایت هنرمندان و تأمین هزینه‌های اجرایی است.

۲. توسعه سالن‌های استاندارد در سراسر کشور

تمرکز سالن‌ها در چند شهر بزرگ، نابرابری فرهنگی ایجاد کرده است. توسعه فضاهای نمایشی امکان رقابت و تنوع آثار را افزایش می‌دهد.

۳. حمایت تبلیغاتی و رسانه‌ای

تئاتر بدون معرفی و دیده شدن نمی‌تواند اثرگذاری اجتماعی داشته باشد. دولت می‌تواند فضاهای شهری و رسانه‌های عمومی را در اختیار تولیدات فرهنگی بگذارد.

۴. تقویت آموزش و جذب هنرمندان جوان

مدارس بازیگری، حمایت از تئاتر دانشجویی و کارگاه‌های تخصصی می‌توانند نسل جدید را وارد این عرصه کنند.


---

نتیجه‌گیری

جامعه ایران برخلاف تصور برخی، از هنر فاصله نگرفته است؛ بلکه با کمبود آثار باکیفیت و زیرساخت مناسب روبه‌روست. تجربه آثار ماندگار گذشته نشان می‌دهد که هر زمان کیفیت، معنا و حمایت وجود داشته، مردم نیز به‌صورت گسترده همراه شده‌اند.

بنابراین سرمایه‌گذاری دولت در زیرساخت‌های فرهنگی نه هزینه، بلکه سرمایه‌گذاری بر امید جمعی، نشاط اجتماعی و توسعه فرهنگ ملی است. انتقال این الگو به تئاتر، می‌تواند سکوهای نمایشی را دوباره پر و فقر فرهنگی را کاهش دهد و جامعه را به سمت نشاط و گفتگو سوق دهد.


باتشکر
محمد محمدی پور
#مستند_ساز
#فیلمساز
#فیلمنامه_نویس

بازی آقای شعبانپور در تاتر کتابخانه نیمه شب بسیار عالی و دلنشین که نشان دهنده تبحر ایشان در عرصه تاتر میباشد .امیدوارم همیشه ودر همه حال بدرخشند
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تاتر کتابخانه نیمه شب
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چهار روز آخر نمایش «پوست گرگ»

۴ تا ۷ آذر
ساعت ۲۱:۳۰
تماشاخانه‌ی هیلاج

نویسنده و کارگردان: زهرا حبیبی
بازیگران به ترتیب ورود: مهرسا رضوی، رضوان محمودی، اشکین جافری، محسن مظاهری، سجاد مظلومی، محمد غلامی مایانی، شکیبا معتضدی، عرفان حسین‌زاده، طناز نشاط، نگین اسماعیلی
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش تیوال یه فکری بحال اکانت های یک روزه بکنه، خسته شدیم از بس نظرات مثبت خوندیم.درسته دیدن کار بد باعث بوجود امدن تمییز در ذهن مخاطب میشه، ولی تو این اوضاع اقتصادی اصلا جایز نیست. ضمن اینکه اینکار بی حرمتی به وقت مخاطب هست و عین بی فرهنگی در جامعه ی فرهنگی هنر.
بازیگری زهری است شیرین کام!
نمایشگاه سکوت پرتره گروهی نقاشی گالری انتظامی افتتاحیه ۳۰ آبان ساعت ۱۶ الی ۲۰ ادامه اول و دوم آذر ساعت ۱۷ الی ۱۹ مدیا نقاشی حجم
نویسنده فیلمنامه و نمایشنامه
بازیگر
استند آپ کمدین
امیر مسعود این را خواند
مهدی احمدی شهیدانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

تفاوت یک هنرمند تئاتر با یک شومن جوکی از هنرمندی با اصول کلاسیک است تا چهره های بی هویت و سرگردان فضای مجازی است .
هنرمند تئاتر «نظم‌مند» ودارای هویت رسمی است .بازیگر نمایش های جوکی در تلاش برای ایجاد یک تصویر از خود که غالبا؛ تصویری بی‌پروا، غیررسمی و گاه حتی عصبی.
. فاقد قالب حرفه‌ای و تحلیلی ، و به‌سمت شوخی، حاشیه و گاه حتی درگیری لفظی وکلامی وحرکات دور از اخلاق ورفتار یک انسان عادی،در تلاش برای دیده شدن، جایگزین دقت و عمق در گفت‌وگوو عمل ودر واکنش، با لحنی احساسی و تند، و تقابل، برای رسیدن به صدر ترندهای فضای مجازی هستند.
کشمکشی، بیش از آنکه حرفه‌ای باشد، نمونه‌ای از فروپاشی مرز میان«هنر»، «رسانه» و «شبکه اجتماعی» است. هنرمند سال‌ها در قاب صحنه درس ادب هنری آموخته ، اما بازیگر جوک در صحنه ای ظاهر می شود که قانونش «هیجان» است نه «حرفه‌مندی». او از «هنرمندن» بودن فاصله گرفته و به «یک جوکر بی هویت» تبدیل می شود ؛ بازیگری که نمی‌داند مخاطبش کیست و چارچوبش کجاست.، اما تفاوت در اینجاست که آزادی درهنر، بدون مسئولیت، به هرج‌ومرج می‌انجامد.
بازیگرانی،که در فضایی ایستاده اند که نه هنر او را می‌پذیرد و نه فضای مجازی برایش قاعده‌ای دارد نتیجه آنکه از «هویت رسمی» فاصله گرفته و به ... دیدن ادامه ›› چهره‌ای میان زمین و آسمان بدل شده است؛ نه هنرمند،است نه خالق محتوای آزاد ، بلکه ترکیبی سردرگم از هر دو
اغلب تنها به‌دنبال «لحظه‌های وایرال» هستند. هدف اصلی آن‌ها این است که بازدید جمع کند، نه اینکه مخاطب چیزی بیاموزد یا تجربه‌ای عمیق از زندگی و دغدغه‌های هنری دریافت کند، در چنین شرایطی، نمایش به صحنه‌ای برای خودنمایی و هیجان تبدیل می‌شود و ارزش اصلی رسانه ـ آموزش، تحلیل و احترام ـ قربانی می‌شود،
به‌عبارت دیگر، هنر ظرفیت ایجاد احترام، تحلیل و تعامل انسانی دارد، اما بازیگران این گونه نمایش ها ، در فضای بی‌قانون اینترنت، در معرض تهدید قرار گرفته است.
شهرت منفی و سقوط در عصر وایرال
فضای مجازی قدرتی دوگانه دارد؛ همان‌طور که می‌تواند یک شب، چهره‌ای را به شهرت برساند، به همان سرعت و شدت، وجهه او را نیز تخریب کند، واکنش‌های گسترده کاربران نه‌تنها نشان‌دهنده حساسیت جامعه نسبت به تبعیض و فاصله طبقاتی است، بلکه قدرت شبکه‌های اجتماعی در شکل‌دهی فوری به افکار عمومی را نیز به رخ می‌کشد. در این عصر، کوچک‌ترین جمله، حتی اگر با قصد طنز یا صراحت بیان شود، می‌تواند تصویر عمومی یک چهره را به‌کلی تغییر دهد.
اما نکته کلیدی، ضعف هدایت و کنترل فضای تئاتر توسط هیات انتخاب و صدور مجوز اجراها است . هیات ارزشیابی آثار وظیفه دارد مرز میان شوخی و لغزش، صراحت و بی‌ادبی، خودنمایی و بیان واقعیت را مشخص کند. درنمایش طنزو جوک در بسیاری از اجراهای امروزی ، این نقش کاملاً غایب است.
در نتیجه، نه‌فقط هنر تئاتر، بلکه کل جامعه آسیب می بینند
و پیامدش ؛ در فضای اینترنتی، بدون چارچوب حرفه‌ای و مسئولیت‌پذیری، حتی شوخی‌های کوچک هم می‌توانند به سقوط شهرت و ایجاد تصویری منفی از یک چهره منجر شوند، این ماجرا، درسی است برای تمام چهره‌های رسانه‌ای؛ اهمیت پژوهش، اشراف به هنر و رعایت حدومرزها ، در عصر وایرال بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد.

از بی‌پژوهشی تا بی‌مسئولیتی
واقعیت این است که بخش عمده بحران درنمایش های جوکی امروز، ریشه در نبود پژوهش، شناخت و آمادگی بازیگران و اجرا کننده گان نمایش نسبت به تئاتر دارد. اجرای نمایش صرفاً یک گپ دوستانه یا لحظه‌ای برای سرگرمی نیست؛ این کار یک هنر و مهارت حرفه ای است که نیازمند مطالعه، آشنایی با تاریخ هنر، دقت در انتخاب سوژه ها و واژه‌ها و حتی درک روان‌شناسی مخاطب است.، این تفاوت، همان مرز میان برنامه‌سازی حرفه‌ای و تولید محتوای لحظه‌ای یا وایرال‌محور است.
وقتی ، بدون مطالعه و تحلیل، تنها برای «ویو» و ترند شدن روی صحنه می روند، در واقع با زمان، شعور و احساس مخاطب بازی می‌کند..
در این شرایط، باید آگاه باشند که هراجرا، مسئولیتی اجتماعی و رسانه‌ای با خود دارد و تنها با پژوهش، اشراف به سوژه و درک مخاطب می‌توان از «بازی با افکار عمومی» جلوگیری کرد واثری تولید کرد که هم سرگرم‌کننده باشد و هم آموزنده و محترمانه.
اجرای تئاتر یعنی پژوهش، نه پرفورمنس
مشکل اساسی نمایش های جوکی امروز، فقدان پژوهش و آماده‌سازی حرفه‌ای است. نمایش صرفا" روی صحنه رفتن واجرای یک نمایش سطحی نیست؛ بازیگراین نمایش باید بداند مخاطبش کیست، دغدغه‌هایش چیست و با چه‌ذهنیتی در سالن نشسته است، بدون این آگاهی، نمایش به بی‌راهه می‌رود و تبدیل به صحنه‌ای برای خودنمایی، هیجان‌زدگی یا حتی اظهارنظرهای تحریک‌آمیز می‌شود.
حتی در برنامه‌های طنز و سرگرم‌کننده نیز، پژوهش و دقت ضروری است. نمونه‌های موفق نشان داده‌اند که حتی طنز هم وقتی با دانش و آماده‌سازی همراه باشد، می‌تواند هم سرگرم‌کننده و هم آموزنده باشد؛ اما وقتی این زیرساخت‌ها رعایت نشود، مخاطب نسل Z ـ که سریع قضاوت می‌کند و کوچک‌ترین نشانه بی‌دقتی را بی‌احترامی می‌بیند ـ به‌سرعت برنامه را پس می‌زند.
در واقع، اگر می‌خواهد هنرمند واقعی باشد و نه صرفاً تولیدکننده محتوا، باید با احترام و آگاهی کامل مقابل مخاطب بنشیند. گفت‌وگوهای سطحی، پرفورمنس‌های هیجان‌زده و شوخی‌های بی‌پژوهش، نه‌فقط ارزش حرفه‌ای ندارند
چون بازی با افکار عمومی، نه هنر است، نه شجاعت؛ بلکه نماد کامل بی‌مسئولیتی اجتماعی است. هر جمله‌ای که بدون تحقیق و کنترل بیان شود، می‌تواند در چشم جامعه تبدیل به نشانه‌ای از فاصله طبقاتی، خودبرتربینی یا بی‌احترامی شود و همین می‌تواند شهرت منفی یا بحران اعتماد عمومی را به‌دنبال داشته باشد.
در عصر اینترنت و وایرال، گفت‌وگو تنها زمانی موفق است که هنرمند پژوهشگر، تحلیلگر و مدافع مخاطب باشد؛ وگرنه روی صحنه رفتن و لحظه‌های هیجان‌زده خلق کردن، جایگزین هنر حرفه‌ای نمی‌شود.

نمایش های جوکی تنها به صرف خنداندن مخاطب به هر ترفندی تولید و اجرا می شود
خنداندن تماشاگران بدون برانگیختن حس تفکر آنها
نگاه سطحی در ارائه آثار نمایشی برای به خنده واداشتن مخاطبان
نمایشی که بر پایه جوک بنا شده به‌جای گفت‌وگویی انسانی و حرفه‌ای، به صحنه‌ای از آشفتگی و حرف‌های طبقاتی تبدیل شده و که معمولا" بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی هم خواهد یافت.
گفت‌وگو در رسانه پیش از هر چیز «دانش» است، اما نمایش های جوکی صرفاً «حرف زدن». واعمال دم دستی و بی مایه
که بیشتر در فضای بی‌قانون و پرهیاهوی گفت‌وگوهای اینترنتی است. بسیاری از این نمایش ها ، نه شناختی ازهنر ومخاطب دارند، نه خط قرمز و چارچوبی ازصحنه تئاترمی‌شناسند و نه دغدغه‌ای برای تولید اثری با ارزش و محتوایی دارند.
آنچه از ایننمایش ها باقی می‌ماند، بیشتر خوراکی برای «ترند شدن» است ... دیدن ادامه ›› تا تفکر و آگاهی. محصول نهایی، برنامه‌هایی پرزرق‌وبرق اما کم‌مایه است؛ نمایش های بر پایه گفت‌وگوهایی که نه احترام به مخاطب در آن رعایت می‌شود و نه درکی از اخلاق حرفه‌ای وجود دارد، در نتیجه، صحنه ای که باید محل تبادل اندیشه باشد، به صحنه‌ای برای خودنمایی و جنجال بدل شده است.
وقتی نمایش ، شوخی با شعور مخاطب می‌شود
در سال‌های اخیر، فضای نمایش ، میزبان برنامه‌هایی شده‌اند که در ظاهر عنوان «طنز» را یدک می‌کشند، اما در عمل چیزی جز سرگرمی سطحی و نمایش خود نیستند،نمایش ها و گفت‌وگوهایی که به‌جای عمق، شوخی دارند؛ به‌جای فهم، قهقهه؛ و به‌جای محتوای رسانه‌ای، صرفاً دقایقی برای وایرال شدن در شبکه‌های اجتماعی فراهم می‌کنند.
در این میان، مرز میان «طنز» و «توهین»، میان «صراحت» و «بی‌ادبی»، عملاً از بین رفته است. بسیاری از این کارگردان وبازیگران نه شناختی از تئاتر دارند و نه مهارتی درکارگردانی وبازیگری واجرای تئاتر ؛ تنها به‌دنبال حرکات و جملاتی‌اند که بتواند «بازدید» بیشتری جمع کند.
نمونه روشن این روند را می‌توان در تئاتر های جدیدی دید ؛ کهبنام تئاتر کمدی و استندآپ‌کمدی تلاش می‌کنند فضایی شاد و خنده آور بسازند، اغلب آثاری هستند که به بی‌موضوعی، شوخی‌های بی‌ربط و گاه حرکات غیر اخلاقی و دور از انتظار جامعه وتحریک‌آمیز ختم می‌شود،در این گونه نمایش ها به‌جای گفت‌وگویی انسانی و حرفه‌ای، به صحنه‌ای از آشفتگی و حرف‌های طبقاتی تبدیل می شود و غالبا" با بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی هم روبروی می شود . و همین فضای مجازی مجوزی برای دوباره کردن آن را برای آنها صادر می کند .
در قالب طنز ، ؛ «وایرال شدن» هدف است، نه تولید اثر هنری ؛ و «دیده شدن» مهم‌تر از «درک شدن».
نتیجه روشن است: تئاتری که باید بستری برای انتقال تجربه، اندیشه و احترام به مخاطب باشند، به میدان خودنمایی و بازی با مرزهای اخلاق بدل شده‌. هنرمندان تئاتری که زمانی در قاب صحنه، رعایت ادب و ساختار هنر را می‌آموختند، امروز در فضای بی‌قانون مجوزهای اداری ومسئولین بی تعهد، از همان چارچوب تهی شده‌اند.
در چنین فضایی، خنده جای تفکر را گرفته، جنجال جای هنررا، و رسانه ــ به‌جای آنکه پل آگاهی باشد ــ به آینه‌ای برای نمایش بی‌پایان خود تبدیل شده است.
هر چند همیشه این گونه نمایش ها در چند ساعت، شبکه‌های اجتماعی را پر کرده وگاهی به یکی از داغ‌ترین موضوعات روز بدل می شود، اما ، خنده‌ها زود تمام میشود و آنچه ماند، تلخ است: شوخی هایی از جنس توهین به افکار عمومی جامعه‌ای که سال‌هاست زیر بار فشار اقتصادی، تبعیض و احساس نابرابری است، دیگر تاب شنیدن شوخی‌های طبقاتی را ندارد، در چنین فضایی، هر کلمه‌ای می‌تواند یادآور شکافی باشد که در زندگی واقعی، هر روز عمیق‌تر می‌شود.
این گونه نمایش ها فقط درباره یک ملت ومردم یک کوچه ومحله نیست ، درباره نوعی نگاه است ، نگاهی که هنوز در بخشی از جامعه و میان برخی چهره‌های رسانه‌ای واداری ریشه دارد؛ نگاهی که محل زندگی، مدل لباس و سطح رفاه را معیار «شأن اجتماعی» می‌داند.؛ تصویری آمیخته با خودبرتربینی و بی‌فاصله با مفهوم «نوکیسگی فرهنگی».
در واقع، ماجرا فراتر از یک نمایش است. وقتی برنامه‌هایی بدون نظارت، بدون پژوهش و بدون درک در فضای عمومی منتشر می شوند، خروجی همین می‌شود؛ جملاتی که در لحظه شاید خنده‌دار به‌نظر برسند، اما در حافظه جمعی جامعه، زخمی تازه باز می‌کنند.نمایش های جوکی فقط یک نمونه است از نسلی از هنرمندان که میان «خودافشایی برای وایرال شدن» و «مسئولیت اجتماعی» مرز روشنی نمی‌بینند.
در نهایت، وجود چنین نمایش های حتی با مجوز رسمی ؛ نمادی از سطحی‌گرایی بخش فرهنگی وهنری ادارت مربوطه است.