در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم اسدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:48:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مَثلِث، اجلاس آسیب شناسی فلسفه و ادبیات در کُریدور توالت عمومی پاساژ زمانه است
و لرزاندن تن شکسپیر به مُدوَرات و مثلثات و تبلیغ شیرآلات و دو پُک سیگار :)

پ ن: طلب صحت برای رجب زاده ۹ ماه از اسب سلامت اُفتاده
و طلب برکت برای رفاقت از اصل نیافتاده
به کار و به کام مستدام
درود فراوان ، چقدر چشمم روشن شد از دیدن نوشتارتون خانم اسدی بزرگوار ، امیدوارم این سعادت زین پس بیشتر نصیب مون شه
قلم تون مانا
مجتبی مهدی زاده
چه زود رفت بالا پرچم سفید این زیبا ترین آتش بس شهر بود🙏🏻
عالی و بی نظیر 👌👏
دنیایت در صلح مجتبی عزیز
سپاس از لطفتون🌹🌹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"چه"، گاوبازی لَری ، یهودای چوپان خائن بولیویایی عاشق زنان پورتوریکویی فرووووودست ، رسول رستگاری ارنست آرژانتینی نیمچه مهندس دکتر چریک ، ستاره سرخ لاتین آمریکن فراااااااادست در رینگ بوکس برزخ است که دلتنگ مادرند
تور خلیج خوکها به قطع ید بردگان کنگویی پس از مجلس عزای جان لنون و مارتین لوترکینگ به خیرات ژیتون چینی کازینوی مرد یک میلیون دلاری اِل اِی به نوش ویسکی مُهملات ساز است
هوروسکوپ دخترکان دامن کوتاه پوش گُل گُلی است که معلم لال میشوند و پسران عُمَرنام که هیپی ، این مسئولیت اجتماعی مادران "صدای مَردُم" آوازه خوان و پدران شاعر عاشق خیام است
با خنجر ستاره داود نشان متفق کُش یک کمونیستِ لیبرال، رستگاری هبه نشد زیرا چریک ها صبورتر از چوپانانند و تمام رسولان شبان پیشه ، چریک شدند
با صوت دلکش داودی ملودیکای قاشقک به دست
تانگوی لَری و ارنست ، مقبولتر نبود :)

پ ن:
کانسپت گاو واق واق کُن شما ، عامل شیوع دوباره جنون گاوی بود.
گاو عزیز ردیف ۷_۱_E ، از درمان شما قطع امید شده ، سلاخیش کنید
«شفیره» قصه دگردیسیست
روایت تناسخ مرگواره از مرگ است
توالی قاب های بدیع ذهن خلاق است
و تمــــــــــــام وســــــــــوسه های زمین برای یک ... دیدن ادامه ›› عکـــــــــــــــــاس*
عقیم در ارائه ظرائف موجود در صحنه
و امید به ثبت و ضبط تله تاتر دردانه

و کودکانه تأدیبگَریست برای کودک حرف نشنو درون شما :)


پ ن:
رورانس ویژه اجرا که مانده بر دل ما
_ سپاس از انجمن محبان پریسا جان مستقر در ردیف دوم اِی برای نوای چَلَق چُلوق نایلکس سوغات فرنگستان و نقد همزمان پرنکته شان که سینه زدیم زیر آن به اربعین هنر :)
_سپاس از عکاس باشی مستقر در سالن به پاس تعداد شاترهای امشبتان، مزین به نیش زنبورهای قصه باشید به حق اولیای هنر :)
_ شفیره جان ، کفش های دست دوز اسب دارَت را خـــــــــریدارم :)
چقدر خوبید و چقدر منحصر بفردید ..
حتی نحوه ی اعتراض و شاکی بودن تون هم شیرینه و آدم دلش چرق چوروق مشماع و ترق تروق شاتر عکاسی میخواد ! 😄😄😄
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
میثم هنزکی
البته که چنین سم خالصی رو کسی دلش نمیخواد ، کلام شما شیرینش کرد 😄
زهــــــــر ، نفهمیدن هــــــم اســت
جام زهر نوشیدن، تکلیف مقتدی

آیلتس زبان همدلانه چقدر سنگین است :)
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
خانم اسدی از اینکه در نظر دهی ما شرکت کردین سپاسگزارم.
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این کشتار کشدار و این شب تمام نمی شود
بشمـــــار، یکی کـــم است
این سی مرغ ابدالعن، سیمرغ نمی شود
این جغد بیــــــــــداری
عطار زخم های ... دیدن ادامه ›› زنان بی مو و مردان ناسی نمی شود

سزار فریدون طیور «سه پسر داشت»
بروتوس و ایرج و هدهد و آن یـــــــــــکی
مردان شریف ِ راست برانداز، کژ نشان
این بزم براندازی ، شادی نمی خرد
اجازه دهید سوگواری کنیم
به یاد هر چه نام که تاج بود بر سرمان

کلاغ لنگ و لخت و ذلیل و نادیده،
نشسته است درونم که قار قار کند
کلاغ قــــــــصه، به آخر نــرسید غــــــصه مان


پ ن:
به تمام کلاغ های شهر سلام کنیم :)
هر کدام ما هزاران کسیم
در درون کلاغی که منم
هزار کس است
کلاغی حسود
کلاغی دروغگو
کلاغی دهن لق
کلاغی پست
کلاغی بلند
در شما نیز هزاران کس می زید
با کاردهای آخته یا مسالمتی مشعوف
مزورانه،
هزاران حضور ما که سکوت می‌کنند
تا ما راه برویم
تا پرواز کنیم
تا جهان را به تباهی بکشیم
درون هریک از شما
یکی که منم زنده است.
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
باغ کهنه روزگار
فروخته شده،
درختان بی خبر عاشق
همچنان به ایستاده مردن
عادت دارند

کاج های کوچک
بازیچه کلاغ های سیاه شده اند
شاخه های خشک درخت
در خواب بهار سبز
به انتظار نشسته اند

کابوس بی ... دیدن ادامه ›› آبی
طبرها را تیز کرده
انگار رسم عاشق کشی
در تقویم ورق های کاهی
به ثبت رسیده

دیگر کسی زندگی نمی کارد
طروات برداشت نمی کند
و آدمهای خاکستری
طلسم خوب بودن را
باور می کنند

کاش بارانی ببارد
دلتنگی جنگل ها را
رفع کند
و علف های هرز را
به دخمه تاریخ سرازیر کند

کاش بارانی ببارد
آشتی شبنم و شکوفه
پیدار شود
و باز هم رنگ های رنگین کمان
در آسمان آبی خیال
نقش ببندد.


#مجتبی
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
مجتبی مهدی زاده
باغ کهنه روزگار فروخته شده، درختان بی خبر عاشق همچنان به ایستاده مردن عادت دارند کاج های کوچک بازیچه کلاغ های سیاه شده اند شاخه های خشک درخت در خواب بهار سبز به انتظار نشسته اند کابوس ...
در تقویم ورق کاهیت
کابوس بی آبی تبر تیز کُن را علامت بزن
این باران نباریدَنیست
و این قهر ، بی آشتی


آسمان خاطر باران خورده اَت، مزین به رنگین کمان شادی، مجتبی عزیز
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاه مردنی، هیچ کجا، جمهوریتیست، همین جا
استیفا تعقل، استعفای تعهد و استیضاح زُهد
مجلس زفاف آلیس سرزمین عجایب به زوجگی هملت به خطبه عقد دُن کیشوت است به جزامخانه تغییر کاربری داده به دارالمجانین به رهن مرکز خونِ خونخواران
القصه ، قصه زایش و خلق فاجعه است
فی الجمله، ختم جمله، ازیریس تاج خروس به سَر، خاتم این مغلطه است
پی نوشت:
از مرکز سقط جنین غیرقانونی، آدرس و شماره تماس موجود است


چه خوش برگشتید سرکار خانوم ، خوشحالم یادداشتی بر یک نمایش از شما می خونم .
امیدوارم کارهای بیشتری ببینید ، بیشتر بنویسید و غرق در لذت مون کنید .
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
مجتبی مهدی زاده
خودکشی کن به سبک آدم برفی زیر نور آفتاب زیر چکمه سربی. خریت کردند گربه های بی صفت میان خوشی های روز و شب میان بهمن‌ِ شوم پنجاه و هفت توهم زدند مردمان خوش خیال رسیدند به ون های گشت ...
رنج تنیده در این نثر منظوم و منسجم «حکم رستگاری» داشت
«خودکشی کن به سبک آدم برفی
زیر نور آفتاب
زیر چکمه سربی »

مجتبی عزیز خواهشمندم این زیبای طناز را به صورت مستقل برایمان ثبت فرمایید،
این تاج واژه بر سر پست حقیر سنگین است :)
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
نگار امیری
خانم اسدی عزیز ممنون از یادداشتی که برای ما نوشتید و ممنون بابت حضورتون
نگار جان امیری
نوفل لوشاتو خاطره ساز است
سپاس از شما و همراهان
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینجا "بَلَد" از بلغم ابلاغ ها ، قالب تهی کرده
برای آمبولانس های مُرده خور و مُرده کِش ، لوکیشنی بفرست
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
حس میکنم همونطور که چند تا کره اسب
داشتن تو ریه‌ خاکستریم بازی می کردند
یکی شون راه رو گم میکنه و میاد رو قلبم وایمیسته
حالا هم از ترس و تنهایی رم کرده
و شروع کرده به سُم کوبیدن
انقدر صدای شیهه‌هاش بلنده که اصلا نمی شنونه
دارم لالایی میخونم،آروم شه
حالا صبر کنم از خستگی بیهوش شه
۱۳ مهر ۱۴۰۰
من با نایت ساید،گرگ و میش،نبرد با شیاطین
و شهر ارواح بزرگ شدم
تو گرین گیبلز با آن شرلی شعر گفتم
تو کوچه پس‌کوچه‌های کاشان،
واسه بی‌توجهی بشر با سهراب اشک ریختم
با هاروکی موراکامی رفتم تا وسط توکیو
وسط صحراهای آفریقا زیر آفتاب هزار درجه
کنار پائولو ... دیدن ادامه ›› کوئلیو دنبال عطیه برتر گشتم
با صادق هدایت تا مرز خودکشی رفتم
سیمین دانشور منو برگردوند به زندگی ارباب رعیتی
با بامداد خمار پابه‌پای محبوبه اشک ریختم

با سعدی عاشق تک تک حروف شیراز شدم
تو موفقیت‌های آرتمیس فاول بهش حسودی کردم
رفتم نارنیا که با اسلان چند دقیقه کنار دریا قدم بزنم
هر شبی که کابوس ترسناک دیدم
به آر آل استاین لعنت فرستادم
هرموقع رویای شاهزاده انگلیسی
تو سرم بزرگ شدم یه صفحه‌ی اتفاقی از غرور و تعصب باز کردم

تهرانِ من از سر تجریشِ تا آخر راه آهن
از تاریکیِ کوچه پایینی صداسیما
تا روشنی چهارراهِ بی حساب و کتاب نیایش-اسفندیار
از بستنی های شهرک تا لعنت به ترافیک تموم نشدنی پارک وی
از باشگاه پشت خونه‌مون تا ایستگاه آخر کلکچال
از کله پاچه های دزدکی کاج تا پارک قیطریه
از خدایا چه خونه هاییِ فرشته
تا اون گوشه کوچولوم تو توانیر
از بندری های میدون قزوین تا جیگرکی بغل کوروش
تهرانِ من با تمام ترافیک و دود و خطرناکیش
باز هم بزرگترین دامن امنیه که می شناسم

نکنه روزی برسه
که در میان ازدحام مردم کوچه خوشبخت
ساعت نهار دفتر
نخ های سیگار کنار گذاشته
بلیط اتوبوس و مترو
تلاش برای دوام آوردن
در این لوپ بیهوده
رویاهایم و کودک پنج ساله درونم رو
فراموش کنم؟
۱۳ مهر ۱۴۰۰
برای کودکِ درون پُرشَر و شُورَت
شناسنامه بی جغرافیا و خاک ، بگیر

من ، کودک درونم ، وسط شهر تو ، روی مین رفته است
۱۴ مهر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از تتمه بلیط بخت آزمایی حیات اقشار اجتماعی با کسر صورتحساب کلاه سفارشات آرمانی ، کت و شلوار مطالبات اجتماعی و درخواست های معقول قهوه و آب بی معنی و خواهش های التماسی شراب قرمز و آلو ، آنچه می ماند " دوست " است ، تنها "دوست"

"جان و جو " را در معیت یک دووووست ببینید :)
ناقوس ها می نوازند
چراغ ها سوسو می زنند
و اندوه را تکه پاره می کنند
و تو با تیرِ نگاهت
شاه توت دلم را نشانه می گیری

این زخم تا ابد
در من لانه می کند
همچون عطری بر تن گل
همچون مستی بر خاصیت شراب
همچون خورشید ... دیدن ادامه ›› بر پیکر آسمان

تو نمی دانی
خودت را نشانه گرفته ای
فردا شهر عطر تو را تن می کند
و همه می دانند سرو روییده از درون سینه ام قامت توست

تو رسوا می شوی
و از پیله ات بیرون می آیی
تو می آیی
و غنچه سلام بر گردی لبانت
شکوفه می زند

تو می آیی
و من شکارچی لب هایی می شوم
که نام من را فتح خواهد کرد
و برای آن روز
با تمام هنرم شعر می گویم

تا از عطر شعرهایم
وطنت را بشناسی
وطنی که در آن عشق موهبت است
شعر موهبت است
بوسه موهبت است

و ما
متمدن ترین ساکنینش
خواهیم بود
که با هم اشتباهمان می گیرند.



#مجتبی
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
خوش به حال اینجانب که چنین دوستانی دارم ، هماهنگ کنیم پس محمد جواد جان ، بر احوالات شیخ میثم نیک بنگرید ایشان را که یافتیم به تماشاخانه در آییم:))
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
محمد جواد و میلاد جان
ممنون از لطف و محبت تون
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نسخ، شگون اَکسپت اَکتوری خواهر به عزای برادر خوانده به تله نابرادری میرانده است برای آینده زمینگیرِ آرمان مرده ای که گزافه شِکَر خورانش به مستجاب الدعایی معدومی پدر گربه سان شیرنشانش به تحفه خرافه موش عمه فرنگی، ویرانی خانه بود زیر عصای مادر نااامادر بی پدر عباپوش

سپاااااااااااس از پیاز هزااااااااار لای اندیشه تان که هاضم آبگوشت تاریخ معاصر بود :)
دیر زمانیست که از افاضات سرکار عِلّیِه بی نصیبیم ...
منت نهاده بیش از این خرامان قدم نهاده بر گلستان تیوال ..
۱۴ دی ۱۳۹۸
ایضاً در تایید میثم جان: فزونتر بنگار ای نگارا !!
۱۴ دی ۱۳۹۸
اَموات چشم دوخته به فردای لب دوخته را معذبِ فاتحه غیر جمعه می کنید :)

لنگان قدمِ مغفوریم به مروت مزیدتان مولااااا هنزکی
و ناسور قلمِ مدیون به mahaya دُختِ نگارین نُطق
۱۴ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مادرم به نـــــــــــــفـــت حساسیت داشت ، من به بنــــــــــزین
خودســــــــــوزی ، علاااااااج این درد است ،
نسل سوختهِ خاکستر زای ، آنتی آلرژیک است

رسول صلح و آمرزش ، بامـــــــــداد رئوف
برکت به خزانه دلی که صفات برترین ، خرج سرخوردگان می کند
در زمانه ای که زمامداران دریوزه اش ، جیب واماندگان می زنند
۰۲ آذر ۱۳۹۸
به چشم های رفته
به رفته های از چشم

به حرف های نگفته
به نگفته های حبس شده

به دردهای بی علاج
به بی علاج های تکراری

به باران زمستانی عصر
به عصر بارانی پُر صبر

به علامت سوال ... دیدن ادامه ›› جلوی چرا
به چرایی بی حساب و ادعا

به آمدنی که فقط خوب بود
به خوبی که فقط حرف بود

به خون های ریخته شده
به ریخته شده بی ملاحظه

به التماس ثانیه آخر
به آخرِ شاید و باید...

فکر می کنم.


#مجتبی
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
بی شاید و باید
بی التماس ثانیه آخر
گاهی فقط بی فکر ، زندگی کن

چرایی علامت سوال دار زندگیت قشنگ :)
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

روزی سه بار ، تشنج بی وقت می کنم
دنیا سرش گیج می رود
من زمین می خورم
عُق می زنم تمام خودم را زیر خط فقر
هول می کند منحنی شاخص ارز ، پشت در
نسخه گران کُن است ، ناصرِ خسرو ، پای دَخل
سیل تورم ، راه توسل بسته است روی ما
محض فرج ، مُنکر تحریم ، دور می زنید
روزگاری ست
که آتش را
به هوس کشیدند
هوس را
در نفس چشیدند

وسط قلب من
کنار درد های تو
میان تردید آدمهای شهر
بغلِ سکوت بی صدای غم

خسته ایم
شبیه زن هایی
که شب ها را
‏در آغوش مرد هایی می گذرانند
‏که دوست شان نداشتند.


#مجتبی
۰۹ مهر ۱۳۹۸
خاطرات بیات ، دندان شکن و بغض ترکانند
این را کبوتران حرم ، خووووووب می دانند
۰۴ اسفند ۱۳۹۸
میگفت
دلت قد یه گنجیشکه
وقتی حال همه خوب نباشه
دل تو هم میگیره

گوشه گیر میشه
بغض میکنه
هیچ وقت نباید گذاشت
که به گریه بیفته.

آخه گنجیشک ها
وقتی که گریه کنند
آروم آروم می میرند

پس،
هرجوری شده
کاری کنید که
دلش باز شه

با یه خنده
از اعماق وجود
یا یه بیت شعر
با امنیت و حضور.

میگفت......


#مجتبی


۰۴ اسفند ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب بخیر مادر
ساندویج مغز تنهایی باروتی صرع دارِ مامان پیچ است
برای عاقبت بچه ای که بچه بی عاقبت می زاید

تَرک شده بدون شرحی که برای تَرک گفتن ، شرح می گوید
شب بخیـــــــــــــــــــــــــر مـــــــ ــ ـ ..ا د ر
⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این یک اعتراف است
از سیاه مستی فلسفه عشق و مرگیدن با مُسکِر وایتکس در کف عفونی کاشی حمام مضرب 3 وسواس
و رویت بو و بَر آینده از اوووووج مواااال ... دیدن ادامه ›› فرنگی از پَسِ تهویه دوّااااار
عُق زدن خود حین زاییدن ترس ها از رحم نفرین مادرانه آفت زده خیانت نسل دچار بی اختیاری ادرار خاطره
در مواجهه نزدیک با موت هشتادساله جذام مغزی مغروق در وان خشم داغ تیزابی ، پدرانه معیوبِ باغبان گل تحقیر
و به هرزگی رفته در اتاق تحتانی با مادر چااااق ، دختر همسایه خووووش صدای برگر زغالی شده عکس های اتاق فوقانی

اوووووووف که نمایشگر سوراخ کلید بی عیب است
شکلات دسته دار سیاهت را با پوست بِمَک
عمووووووو ، پام رفت روی خط
سووووووووووختم
دوباااااااااااااااره از اوووووووول

سپااااااااااس از یکایک شمااااا که از بس خوووووووووووووب بودید ، حالمان بدددددددددددددد شد
خانم اسدی محبت کنید بعضی دیالوگ ها رو بنویسید
خیلی دوست داشتم
۰۷ مرداد ۱۳۹۸
مغلوب به قلمم و محکوم به حفظ و انتقال
تقلید طوطی واره ای ناچار
که قلم هدیه ای هستی ست به نیکان
شه بانو اسدی قلمت مستدام ⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
۱۵ مرداد ۱۳۹۸
جناب لهاک
به روزگار وَر افتادن میراث داری و رواج میراث خواری
فاتح قلم و ناشر اندیشه اید ، عنقا وار
حافظ و خاطرتان به "و ان یکاد" بی گزند


کنیز جارو به دست و طالع سیندرلایی :)
۱۷ مرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نانِ تنور پرفورمنس نصیر ملکی جو ، اسپشال ویژن کارتونیستیست به سیر و سلوک – شما بخوانید سقوووووط- ناااااااان
از قوت لایموت بزم و طرب و شور
تا کُرنش به شهوت و نخوت و زور
و بدل به گیوتین و تورم نان کور

پ ن :
ناااااااان آجرررررر شده ، زندان ساز است
جان میدهید به کلمات و اثر میگذارید بر مخاطبین آثار
نفستون گرم قلمتون روان
۲۷ خرداد ۱۳۹۸
سیگار فروشِ دایره زنگی به دستِ ، شهرک الفباییم
فرمانیه نشین قلم، حضرت لهاک، عیاااااارید
ما منتهای دَخلمان، دو بیتیِ آبدوغ است
پول خُرد ذوقتان ، غزل قیمه نثاست
خوش عطر مطبختان ، زبانزد تیوال است

آقاااااااا، دو ماه حقوق شما می شود چند قرص شعر و بربری؟ :)
۰۳ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من از تمامی پل های عابر این شهر پریده ام
من با تمام شاهتوت های له شده ، فامیل خونی ام
من سائل پلاویکس های قلب دراگ استورم
من مُرده ام و خواب دیده ام ، زنده ام
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
۲۲ خرداد ۱۳۹۸
تمام پیامبران
وعده ی دروغین
به من بشارت دادند،
بهشت چشمان تو بود
که من در آن
رستگار شدم،رستگار.

#مجتبی
۲۳ شهریور ۱۳۹۸
بهشت کذب رسولان
به دااااااغ ، سوزاندم
حدائق اَبصارَم ، نذر رستگاریتان
۲۳ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی صدایی ، بازیابی پژواک خفقان کبود عدالت بی ادّله جیغ در سلسله جبال اعصار بی تاریخ است
و محروم از ارث کردن جنین آینده از طالع منحوس مظلومیت بی عقوبت جبار سفاک

و چه خوووووووووووب که می شود درووووووووغ گفت

پ ن :
پی یس مذکور بعلت اوردوز روایی بی اَکت، نیااااااااااز به تنفس مصنوعی سِنس دارد
سایه بازی عاشقانه کودکانه کاغذی ماست که از آتش نمرودی حسرت و زیر موشک باران مصائب صدام روزگار به الطاف تار لطفی و تنبک مانا و نوای دلکش فهیمه و صادق از گلستان ابراهیم به مجلس عروسی سیمین و فرزان می رسد

از این مرهم ها برای کودکانه های سوخته بیشتر بسازید
⁦❤️⁩⁦❤️⁩این مرهم را برای کودکان سوخته بیشتر بسازید
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
درووووووووود پیشکش سپااااااااااااااااااااااااس از جهد متعهدانه و مسئولانه شما در ارض التیوال است
جهدتان مظفر و منتج به تامین نظر
۱۳ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اکوان دیو ، سلفی امروز مبتذل و شاهنامه فخر ادب با هشتگ مَنیژ & بیژیست
خوردن کش لقمه ایام و آب معدنی کوهرنگ با فردوسیست
کوچه به کوچه کردن ... دیدن ادامه ›› عبید در پی موش و گربه های امروزیست
MP4 کیخسرو و گرگین و تهمتن به هار دیسک هیاکل امروزیست
مسخ خرد از یک توووپ قلقلی به جام جهانبین و وادادنش به جام جهانی بی کافکاست
از چاه برآمدن عشق عروس فرنگی گیو ، دختر افراسیاب تورانیست

و تنهااااااایی غزلسرای قاطع تحریف پارسیست
این تحریف خرد به نابخردی نبود گرچه تابو شکنی تاوانش سنگسار است .
امروز اگر فردوسی همزمانمان می‌زیست ، موهایش را شاید با کشی می‌بست و با لباس های بنام هنری هفت رنگ بر تنش بود
شاید اگر امروز بود راک اند رول و رپ می‌شنید و کنسرت تتلو هم میرفت
شاید هم کت و شلوار ایرانی هاکوپیان میپوشید و کفش های واکس زده ای داشت و دیپ هووس و سنتی گوش میکرد و کنسرت همایون خان شجریان را ترجیح میداد
اما هر چه بود و هر چه می‌شنید
انسان بود مثل همه ما
۲۹ فروردین ۱۳۹۸
جناب Ali
سپاس از خوانش متعهدانه و ممیزی مشفقانه تان
مانایی ادب و هنر به گره کردنش به جریان سیال زندگیست
در کوچه های شهر ، رگ زنی عرق ملی است
باید کسی بخیه به آوند فرهنگ ما زند
با آنچه آشنا و دیدنی و شنیدنیست

دستان دستگیر ،
مهرانه ها به قدم و کلام ها ، سازنده تر شود

پ ن : آقا اجااااااااااااازه ، ماااااااااااااااااا قول می دهیم ، شَه نامه را بخوانیم بیشتر :)
۲۹ فروردین ۱۳۹۸
⁦❤️⁦(◍•ᴗ•◍)❤⁩
۳۰ فروردین ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پروانه و یوغ ، خداشناسی در سطح شیبدار با حفر آبریزگاه رویااااا در حفره شکمی واقعیت عینیست
هرس گوش اضافه درخت گس ایمان پیچیده به هیاهوی آسمان تلخ حیات زردآبیست
کِشت دست های رسوای غریب اَطوار در باغچه انکار آفتابگردان است
و رنج ، بهای مقطوع شهود انفاس است
هفت دقیقه ، اَکابر اندیشه ورزی توده گوسپند مسلک دغدغه مند در مسلخ منفعت طلبی شبان سلاخ کیش سیّاس است
روایت گذاااااااااار صندوق آرای خلق از شوووووور تا شعووووووور
جمع کردن عزت نفس مدنی با تِی از کف خیابان جمهوریست

هفت دقیقه ، عبادت هفتاد ساله ایمان بر باد رفته عابدیست که باااااااورش را نززززززیسته
ممنون برای قلم زیباتون
۲۵ فروردین ۱۳۹۸
سپاس از یکایک شما که جانانه حاضر شدید.
امید که چرخه حیات هنر متعالی به مدد تعامل آرا تماشاگر شفیق و هنرمند متعهد ، مانا ماند
۲۵ فروردین ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
غلامرضا لبخندی ، گریه لهجه دار ، بدون اشکیست که پیرمان کرده
احراز هویت و اعلام سوء پیشینه حسرت های دستکش پوش یک لنگه ای و سرخوردگی های تا خدا ... دیدن ادامه ›› رسیده است
شنیدن ، هق هق نادیده گرفتن ها و دیدن ، تاول نشنیده شدن هاست
در مااااا غلامرضا لبخندی کم حرف و پر خشمی زندگی می کند که ترس پیری و تنهایی توران ، نافهمیده شدن پرند ، حسرت و ناباوری الهه ، بی پناهی منیر و اعظم و بی کسی قدم خیر را سوار پیکان سفید درماندگیش ، خفه و سلاخی می کند و با لاستیک روزمرگی ، آتش می زند.
غلامرضا خوشرو در انبار سر باز استادیوم زندگی زیر شلاق دردها می خندد و هر روز هفت بار جان می کند
غلامرضا و ستار و حمید رسولی ، گورکنند ، در گور دسته جمعی فراموشی ، قاتل و مقتول کنار هم چالند

یک عالمه قصه نگفته لباس خونی و چاقو به ما می گوید " ما بدهکار و طلبکار خودمانیم"