در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فرزین زمان خان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:48:24
 

بازیگر

 ۱۱ مهر ۱۳۷۱
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
موزیک‌ زنده واقعا ایده خوبی بود و چقدر خواننده در این سبک مهارت داشت، در اجرایی که من دیدم برای ثانیه‌هایی میکروفونش قطع شد ولی همچنان ادامه داد واقعا ایولا داشت، همچنین اینکه گروه موسیقی کلا در یک دنیای جدایی از مردگان و بازیگران به سر میبرد هم برای من خیلی از نظر بصری قشنگ بود.
استفاده از نور هم واقعا فوق‌العاده بود، اینو ادم تو رورانس میفهمه که چقدر لباس‌ها و گریم‌ها ساده بود، مخصوصا در بخش ایستگاه قطار، دیگه نورپردازی شاهکار میشد.
اجراهای گروهی زامبی‌وار در مواقع مناسب جون تازه‌ای میدادن به کار.

در صحنه دو نفری اقا و خانم شاید میشد یک موزیک اضافه بشه.
تجهیزات و امکانات بسیاری در این نمایش مصرف شده بود، از طراحی لباس خیلی زیبا، تا ساخت عروسک و دکور، سایه‌بازی، ویدئو پروژکتور، حتی هوش مصنوعی و اسکیت، اما متاسفانه هیچکدام من تماشاگر رو کنجکاو نکرد که از سالن که میام بیرون برم و در رابطه با سال ۱۱۳۷ و کاراکتر مشتاق تحقیقاتی بکنم.
اگر کارگردان واقعا به این کاراکتر نه چندان نام اشنا در تاریخ علاقه خاصی داره به نظرم در حقش ظلم کرده و انطور که باید و شاید معرفی او درست انجام نشد، اما اگر صرفا یک کاراکتر کمتر شناخته شده رو به قصد خاص بودن انتخاب کرده بود باز هم از نظر من موفق نبود.

پینوشت شخصی: دوازده خرداد هزار و چهارصد و چهار با پانته‌آ تماشا کردم.
از یجای نمایش متوجه شدم کاملا مشعوفانه دارم کار رو دنبال می کنم و تا دقایق زیادی بعد از نمایش دوست نداشتم با کسی حرف بزنم.
کاشکی بجای دوازده تا صد و بیست و چهار هزار تا تاریکی داشتیم.

پینوشت شخصی: یازده خرداد هزار و چهارصد و چهار با مصطفی و منصور تماشا کردم.
فرزین زمان خان (farzinzamankhan)
درباره نمایش باخ i
خیلی خوشحال‌ کننده هست که روز به روز نمایش داره از فرمت دیالوگ‌محور اول انقلابش که البته اقتضای زمان خودش بوده فاصله میگیره و به سبک برادوی که موسیقی و رقص و ساز و‌اواز حرف اول رو میزنه نزدیک‌تر میشه. من اقای عبدی رو نمیشناختم اما واقعا شاهکار خلق کردن، اون ادای احترامی که به باخ انجام دادن هم واقعا تاثیرگذار بود، به امید بیشتر شدن امثال بهزاد عبدی و نمایش‌هایی مثل باخ.
من البته نمره کامل رو به کار نمیدم چون که بخش بازی‌ها و خط داستان جاهایی در حد نمره پنج نبود.

پینوشت شخصی: چهارم خرداد هزار و چهارصد و چهار با شهره تماشا کردم.
فرزین زمان خان (farzinzamankhan)
درباره نمایش جغد i
جای عنصر کارگردانی در این کار به شدت خالی بود، به گمانم وقتی بازیگران مرز شهرت رو رد می کنن،کارگردان‌ها یا از بی اعتماد به نفسی و یا از تنبلی سکان هدایتشون رو رها می کنن و به عهده خودشون میذارن و نتیجه‌اش میشه جغد.
کاری که در حالی که داری از سالن خارج میشی فقط میشنوی ماریا چقدر خوشگل بود، لباسش چقدر قشنگ بود، اگر هدف گروه اجرایی این بوده بهشون تبریک میگم، محقق شد.

پینوشت شخصی: سی‌ویکم اردیبهشت هزاروچهارصدوچهار با مصطفی، سمیرا و فرزانه تماشا کردم.
حتی ماریا قشنگ و خوش‌لباس نبود و البته خوش‌لحن و بیان هم اصلاااا 🙈
واقعا نمایش بدی بود
خیلی بد بود…
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
الحق که دخترخانم‌ها با اینکه در مسیر داستان نمایش عنصر فرعی بودن اما در راستای اجرا اصل اصل بودن، هر بار که روی صحنه میومدن نشاط و قشنگی رو با خودشون به همراه میاوردن، از طراحی لباس، طراحی حرکت و انرژی صحنه اییشون، به تک تکشون تبریک و خسته نباشید میگم و ممنونم از کارگردان کار که بهشون اعتماد کرد.
سپاس از شما🙏🩵
۲۴ اردیبهشت
خسته نباشید میگم به عوامل
کار منسجم بامزه و دوست داشتنی ای بود‌
لباسای خوش دوخت و رنگی موسیقی زنده و ریتم خوب
صحنه در عین سادگی مناسب و خوب بود نور های رنگی ای که از در ها روی زمین می افتاد کاملا فضا رو ایرانی و سنتی میکرد.
بازیگر مشهدی اکبر و جعفرخان کاربلد تر و حرفه ای تر بودند.
۳۱ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکی از بخش‌های بسیار خلاقانه کار همراهی چهار مرد در زندگی روزمره اذر بود، به نظرم اوج جذابیت کار این بخش‌ها بود، مخصوصا صحنه صبحانه و فیلم دیدن.
صدای ... دیدن ادامه ›› بیش از نیمی از گروه بازیگران به ردیف اخر نمیرسید، مخصوصا کاراکتر اقای دکتر که من فکر می کنم، داشتن صدای جذاب رو فدای شنیده شدن حرفاش کرده بود و کلمه انتهای جملاتشون دیگه به هیچ‌وجه شنیده نمیشد، مکث‌های بازیگر‌ها هم چندین جا واقعا به موقع نبود و ادم رو از فضای کار خارج می کرد چون کاملا احساسات رو ساختگی می کرد.
همچنین کاشکی دوستان حاضر در نیمکت ذخیره، یا همه سر به زیر باشن، یا همه سر روبرو، یا همه تو کاراکترشون بمونن یا همه خارج بشن، خیلی نیمکت ذخیره شلخته بود که باز هم سبب خروج تماشاگر از فضای کار میشد. همچنین برای ورود به صحنه خیلی منتظر کیو توسط جوان قاتل بودن و این کاملا خودش رو نشون میداد، شدت نظم در رفت و‌امدشون و‌قرار گرفتن روی صندلی های دقیقشون خیلی بی نظم شده بود.
واقعا بازی شدن نقش دکتر و سارق اشپز توسط یک نفر لازم بود؟ نمیشد دزدها سه نفر باشن؟
بعضی از حرکات واقعا در خدمت کار نبودن، مثلا اینکه سامان هر یک از اتفاقات ناگوار ممکن رو روی یک صندلی بشینه و‌بگه و‌بعد بره سراغ صندلی بعدی، شاید به نظر یک کار خلاقانه بود اما کمکی نکرد.
بازیگر اذر قطعا ستاره درخشان این کار بود و ماهرانه بازی می کرد، تنها به نظرم یک جا بازیش به موقعیت نمیخورد، جایی که نیمه لخت در خیابونه و همسرش میاد سراغش بعد از همه اتفاقاتی که براش افتاده اگر دارن اون صحنه رو‌ بازسازی می کنن واقعا حسش اون نیست، اگر دارن تعریف می کنن فقط بازم حسش اون نیست، اون صحنه به طبع اینکه بازسازیه یا تعریف باید یا خیلی حسش بیشتر یا خیلی کمتر باشه به عقیده من.
در نهایت فکر می کنم به عنوان یک اقا شاید هرگز نتونم درک درست و تمام و کمالی نسبت به شرایط و احساسات اذر پیدا کنم.

پینوشت شخصی: دهم اردیبهشت هزار و چهارصد و چهار با مصطفی و‌ سمیرا
واقعا قدرت بیان و بدن بازیگران عالی بود و با انرژی بسیار بالا تمام نمایش رو اجرا کردند، اما متاسفانه بدون هیچ انتقادی فقط کار سبکی که مدنظرم بود، نبود و لذت نبردم.

پینوشت شخصی: نوزده فروردین هزار و چهارصد و چهار با لیلا دیدم
محمد فروزنده این را خواند
افشین قدیمی این را دوست دارد
ممنون‌ از حضور شما و شرمنده که مورد نظرتون نبود
۲۰ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بار سوم بود میدیدم، قبل صحنه سیگار زدم به پای دوستم گفتم الان یکی از بهترین صحنه های تاریخ تئاتر ایران میاد که متاسفانه پدربزرگ فاکش رو نشونمون داد بجاش،
تمام حذفیات غصه دارم کرد، سوت زدن‌ها، تو استخر وقتی دختر به پسر بزرگ میگه: “تو پسر بدی هستی”، کلفت شدن صدای دختر در زمان حرف از واقعیت، حرکت‌های بچه ها در حین چغلی کردن :(
مشکل من با مساوات همینه! همش تغییر، تغییر، تغییر!
نمیشه که اجرا تو سی شب مختلف هر شب یه مدل باشه که مرد! شبی که من خانواده رو دیدم اصلاً دوستش نداشتم، یکی از دوستانم هم اون‌شب کار رو دیده بود، هم هفتهٔ بعدش، می‌گفت بسیار بسیار تغییر مثبت داشته! حالا من شکوفه‌های گیلاس رو دوبار دیدم بار اول شاهکار، بار دوم این‌جوری بودم که چرا؟!
۱۸ اسفند ۱۴۰۳
برای بار دوم که دیدم هزار افسوس خوردم از حذف اون شاه‌پرده
۱۹ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برام جمله جادویی “از غروب دستم اینجا چسبیده بود” رو بجا گذاشت
و محاله از این به بعد پله ببینم و بهم یاداوری نشه که کاری ساده و روزمره مثل بالا و پایین رفتن از پله‌ها رو هم میشه ماهرانه و زیبا مثل یک رقص انجام داد.

پینوشت شخصی: بیست و پنجم بهمن هزار و چهارصد سه با پانته‌آ دیدمش
این حرف رو بارها زدم، بازم میزنم، به امید روزی که اجراهای تئاتر هم مثل مقالات علمی اگر از جایی اقتباسی داشتن در بروشورشون ذکر کنن.
و در ادامه قطعا بهترین اجرایی بود که در سال جاری دیدم و حتی شاید تایپ ۵ کل عمرم بود.
هر آنچه که در تئاتر عاشقش بودم در این اجرا پیدا کردم، از دیشب تا همین لحظه همش به بخش‌هایی از اجرا فکر می کنم و ذوق‌زده میشم.
اصلا تفکیک عضو به عضو هم نیازی نداره، سیستم به صورت کامل و منظم و عالی عمل کرد.
ممنونم از همه تیم اجرایی بابت این اثر ارزشمند.

پینوشت شخصی: ۱۷ بهمن هزاروچهارصدوسه با پانته‌آ
تمامی عناصر تئاتر باید در خدمت بهتر شدن یک نمایش باشن وگرنه دلیلی برای استفاده ازشون نیست، با این مقدمه اولین نقدم به طراحی صحنه کار بود که به هیچ وجه کمکی به کار نمیکرد و وقت بسیار بسیار زیادی برای تعویض صحنه و‌جابجایی مبل‌ها صرف میشد که حتی پس از چند بار انجام شدن مضحک مینمود، مخصوصا بخش شرکت حتی ذره ای حس شرکت رو تداعی نمیکرد، و حتی بخش پایین چهارچوب درها طوری بود که همش من نگران بودم که نکنه پای بازیگرها بهش گیر کنه و زمین بخورن که خب همین نکته باعث میشه مخاطب از فضای کار خارج بشه.
نکته دیگر توجه به جزییات هست، اگر کاراکتر هر بار که وارد منزلش میشه کفش بیرونش رو با دمپایی منزل عوض می کنه پس وقتی گوشیش در صحنه اول زنگ میخوره و میده دست کاراکتر احمد صفحه نباید خاموش باشه یا حداقل من مخاطب نباید اون صفحه خاموش رو ببینم.
طراحی لباس برای کاراکتر احمد به هیچ وجه کمک به شخصیت پردازیش نمیکرد، ادمی که همیشه فقیر بوده و تازه زندگیش رو هم باخته در هر صحنه کار یه لباس جدید و‌تمیز میپوشه اونم رنگای شاد، کاملا فضاسازی ذهن نسبت به کاراکتر بهم میخوره.
پردازش داستان و کاراکترها هم بسیار بسیار ضعیف بود، انگار اتفاقات کلیدی که داستان رو میساخت و کاراکترها رو بهم نزدیک می کرد رو سانسور کرده بودن، اصلا ندیدیم شهرام و‌نیلوفر چطور به مرحله عاشق و معشوقی رسیدن، شخصیت شهرام رو نشناختیم که شدت کثیف بودنش رو درک کنیم، سارا رو کلا ندیدیم که بخوایم براش و برای شرایطش دل ... دیدن ادامه ›› بسوزونیم.
همچنین وقتی مخاطب حس کنه تماشاگر در خطر واقعیه دیگه براش لذت بخش نیست صحنه ای جمله احمد به شهرام دلخراش و غیر قابل نظاره بود، همچنین کلا کتک کاری هایی که انجام میشد اصلا در خدمت کار نبود.
پخش زنگ تلفن در اسپیکر خراب سالن هیلاج هم کمک خاصی به کار نمیکرد.
گیریم صحنه اخر احساسی‌ترین و سخت‌ترین صحنه برای اقای کارگردان/بازیگر بود اما ایشون به عنوان بازیگر باید صحنه براشون تموم میشد و در رورانس با انرژی صحبت می کردن، ولی ایشون با همون حس اومدن و مثلا تشکر کردن از حضار، اگر حستون عادی نمیشه بعد اون صحنه رورانس بدون گپ زدن بعدش انجام بشه، گیریم صحنه اخر دعوا و‌فحش دادن بود میخواستید با من مخاطبم بعدش دعوا کنید؟
نکات منفی کار بسیار زیاد بود و این نشون دهنده نوزادیه که زودتر از موعد از شکم مادر بیرون اومده، کاشکی بیشتر تمرین می کرد گروه.
سپاس از نظراتتون🙏
۲۷ دی ۱۴۰۳
چقدر نظراتتون رو دوست داشتم، خیلی عمیق و با جزئیات پرداختید به موضوع، تمام موضوعاتی که فرمودید رو‌ من هم باهاتون موافقم و دلیل اینکه با گذر دوهفته از دیدن نمایش باز هم اومدم نظرات رو بخونم چون خیلی کنجکاو بودم که تماشاچی‌های واقعی هم آیا نظراتشون رو مینویسن، چون نظراتی در این صفحه وجود داره که اصلا بهشون نمیخوره واقعی باشن و این حرفه ای نیست و اینکه در پاسخ به نظر من آقای کارگردان ناراحت شدن با اینکه خودشون خواستن نظرمون رو بنویسیم.
به هر حال من از شما ممنونم که انقدر خودتون رو مسئول دونستید و نوشتید🙏🏽
۰۲ بهمن ۱۴۰۳
ترنم ایرجی
چقدر نظراتتون رو دوست داشتم، خیلی عمیق و با جزئیات پرداختید به موضوع، تمام موضوعاتی که فرمودید رو‌ من هم باهاتون موافقم و دلیل اینکه با گذر دوهفته از دیدن نمایش باز هم اومدم نظرات رو بخونم چون ...
کافیه برید زمان عضو شدن کامنت گذار رو ببینید معمولا همشون به تازگی عضو تیوال شدن و تنها نمایشی که نظر دادن یکیه، اینا فیک ها هستن
۰۲ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با توجه به زحمتی که برای تبدیل چهارپایه به نوعی کلاه کاسکت کشیده شده بود حتم داشتم یه ربطی به داستان داره ولی نداشت متاسفانه، اما بقیه زحماتی که در طراحی صحنه کشیده شده بود رو به خوبی دیدم و درک کردم و لذت بردم واقعا فوق العاده بود.
طراحی لباس هم در رتبه دوم واقعا درخشان بود ادم رو یاد انیمه one piece مینداخت. و الحق ترکیب این ها با جذابیت ذاتی بازیگران و صداهاشون کافی بود که ادم لذت ببره و شب خوبی داشته باشه، ولی حتی یک قدم هم فراتر از سرگرمی با این اجرا نرفتم.
متوجه صدای اقای پسیانی هم به هیچ وجه نشدم تا قبل از اعلان
موضوع کار بسیار هوشمندانه انتخاب شده و احتمالا اکثر خانواده های ایرانی بالاخره بخشی از این اجرا رو لمس کردن و باهاش همذات پنداری خواهند داشت.
بازی ها از جهت ارتباط کاراکترها با هم بسیار باورپذیر بود، هم رابطه مادر و فرزندی رو میدیدیم چند دقیقه بعد رابطه زن و شوهری و غیره، اما از نظر موضوع کار برای من به شخصه باورپذیر نبود، اینجاست که انتخاب همچین موضوع قابل لمسی شمشیر دولبه میشه، چون هممون دیدیمش و لمسش کردیم باید خیلی خیلی خیلی خوب بازی بشه تا حسی رو در من مخاطب برانگیخته کنه که متاسفانه این اتفاق حداقل در اجرایی که من دیدم به‌ خوبی نیفتاد، البته غافل نشیم از چندین صحنه فوق العاده خوب مثل صحنه بادکنک که تا ابد در ذهن من باقی خواهد موند.
نقطه ارتباط با مخاطب به نظر شخصی من درست انتخاب نشده بود چون که به هیچ نتیجه خاصی نمیرسه و از مسیر اجرا دور میشه کاملا، با یه تغییر ساده و انتقالش به بعد از بخش بحث ازاد اونوقت کاملا در راستای کار میشه و واقعا مخاطب رو درگیر می کنه، ما دلایلمون رو گفتیم برای رفتن و موندن حالا نظر شما چیه؟ بریم؟ بمونیم؟ شما چند تا بگید، ممکنه اینقدر حرفاشون خوب باشه که حتی بشه در اجراهای بعد ازشون استفاده بشه و بخش بغل هم کاملا جا میفته چون مخاطب شرکت واقعی کرده، احساساتی شده حالا این بغل کمکش می کنه.
شاید ۱۰ اجرا کم باشه برای پخته شدن کار و امیدوارم تمدید بشه.
تیم یوسفی/برفی‌نژاد یکی از تیم‌های مورد علاقه من در تئاتر هست و همواره دیدن کارهاشون برام لذت بخشه، دمتون گرم
این سبک اجراها همیشه دور از سلیقه من بوده ولی هر چه کردم از خشت خام خانه خوشم نیاد نشد که نشد، از یجای کار دیگه کاملا درگیر کاراکترها و شرایطشون ... دیدن ادامه ›› شده بودم و با اینکه اجرا از چیزی که نوشته شده بود طولانی‌تر هم شد اما بسیار روان گذشت. بازیگرها بسیار پرانرژی و توانمند بازی می کردن، بازیگر نقش حیران کاملا این تصویر رو ایجاد می کرد که مسن هست، بازیگر نقش رستم هم هر بار که خوند، خوب خوند، بازیگر نقش مرجان هم که چشم ها رو به خودش خیره می کرد.
فضاسازی کار هم خیلی جالب بود و میشد حیاط و بالکن‌ها رو کاملا تصور کرد.
پایان‌بندی اما به هیچ‌وجه دوست داشتنی نبود، اگر هم قرار بر اتفاقات خوب برای همه بود شاید بهتر بود ذره ذره در طول مسیر نمایش اتفاق بیفته نه یهو در چند دقیقه همه چی درست بشه، یا حتی برای کاراکتر حیران میتونست پذیرش نیومدن سرهنگ و ادامه دادن زندگیش یک پایان قشنگ باشه، بماند که اگر میراث فرهنگی یک ملکی رو اثار باستانی اعلام کنه دیگه احتمالا اجازه نمیده ساکنین به همین شکل در اونجا زندگی کنن.
اقای پزشکیان؟ واقعا؟؟؟
امیرمسعود فدائی، لیلا افتخاری و محمد فروزنده این را خواندند
شقایق مطیع این را دوست دارد
لیلا افتخاری (leilaeftekhari)
آقای زمان خان عزیز ؛
بسیار ممنونیم از اینکه به تماشای نمایش خشت خام خانه نشستید و همچنین ممنونیم از شما بابت درج نقد و نظرتان .
۰۴ مهر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ‌جای کار شگفت زده و مشعوف نشدم، اما به هیچ وجه گذر زمان رو حس نکردم و کاملا با داستان همراه شده بودم، مخصوصا با خط اصلی داستان، کاملا رابطه برادر خواهری رو لمس می کردم اما کشش بین برادر کوچک و پرستار رو اصلا!
وجود ساعت ذهنم رو درگیر کرده بود، کاشکی یا نبود یا مثلا ساعتی که روش گیر کرده بود مفهومی داشت یا اینکه هر بار که تاریک میشد کمی تغییرش میدادن.
در مجموع بسیار کار سرگرم‌کننده‌ای بود و پیشنهاد می کنم دیدنش رو.
کنسرت-نمایش بود؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عناصر سازنده این کار شاید اگر جداگانه بررسی شوند حدودا همه نمره کامل بگیرن، اما متاسفانه مجموعه برای من دلچسب نبود.
برای دومین بار دیدم، حتی از دفعه اول بیشتر لذت بردم
و بیشتر درگیر کار شدم.
تمدید بشه باز هم میام
کاشکی عناصر سازنده زمین حداقل ۱۰ تایی بودن، واقعا سیر نمیشدم از بخش پرفورمنس که البته بخش معارفه هم واقعا عالی و بجا بود،
همه چیز در واقع عالی و بجا بود.
کم کم ۲ بار دیگه میبینمش.
چه قدر جالب نظرتون رو گفتین، عناصر ۱۰گانه :)))
باهاتون کامل هم نظرم و انقدر محو اجرا بودم که نتونستم نظر بهتر و دقیق‌تری بذارم.
۱۵ تیر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

farzinzamankhan