در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:55:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
غریب آشنا

بعد از افتادن تجربه تماشای خوبی بود، کار بالاتر از سه قرار میگرفت البته به دلایلی در تیوال همان ۳ را درج کردم که در ادامه توضیحش را خواهم داد.

طراحی صحنه و لباس و نور به گمانم کاملا در خدمت اجرا بود، البته که خیلی نکته متهورانه ای نداشت گروه بازیگران همگی خوب بودند و تقریبا یک بازی همسان را ارائه کردند، خب شاید یکی دو نفر از آنها برجسته تر بودند اما در نهایت همگی در خدمت اجرا بودند.
من متن رو دوست داشتم و برایم مفهوم غریبگی را تداعی می‌کرد که مختصری برداشتم را توضیح خواهم داد، اما نمایش به شدت مشکل میزانسن داشت و به طور مثال ردیف ۱ صندلی های ۱۴، ۱۵، یا ۱۶ اصلا دید مناسبی داشتند احتمالا ردیف ۲ و ۳ درهمین شماره صندلی ها هم چنین مشکلی داشته باشند، ما در صحنه میز غذا خوری دو بازیگر ماسکه داشتیم‌ که در نهایت در اعتبار و لذت نهایی من تاثیر ... دیدن ادامه ›› گذار بود.

حقیقتا برای من خیلی بحث مسخ شدگی و مدیا و .... محلی از اعراب نداشت، مفهومی که من را درگیر کرد عنصر غریبگی بود و به شدت آن را دوست داشتم. غریبه نه آواره است و نه ساکن در یک مکان. او ترکیبی از این دو حالت است.او هم نیست هم هست.هم می رود هم می ماند. همین جاست در کنار ما. اما انگار در کنار ما نیست. او آواره بالقوه است. اما به رفتن هم کاملاً مختار نیست.  او جزیی از گروه است. اما خصوصیات اواز گروه ناشی نشده است. به تعبیر دریدایی حضور غایب است اما بهترین سندیت این غریبه همان زیملی بودن آن است.

هر رابطه آدمی مبتنی است بر همین نزدیکی و دوری. اما این رابطه در غریبه تبلور پیدا می کند. گویی  در او متجسد یا متجلی  می شود.غریبه بودن یک رابطه ایجابی است .کسانی  که ما اصلاً هیچ ارتباطی با آنها نداریم نمی توانند برای ما غریبه باشند. صفت خاص غریبه تحرک و بی مکانی است و این حالت درروابط او هم مشاهده  می شود. رابطه او با اعضای گروهی که واردش می شود اتفاقی است نه ارگانیک." او نمی تواند از طریق پیوندهای تثبیت شده خویشاوندی یا از طریق محل زندگی یا از طریق شغل با کسی پیوند ارگانیک برقرار کند".

غریبه بی طرف است. دارای صفت عینیت است. جابندار نیست. چنین نگرشی به معنی عدم مشارکت نیست. او ترکیبی از بی تفاوتی و تعهد است.

اما چیزی که بیش از همه غریبه را معنا می‌دهد عنصر آزادی آن است، غریبه میتواند همه رازها را بشنود و در تصمیم دیگران تاثیر گذار باشد، شما یک رابطه حتی دو نفره را در نظر بگیرید که برخی یا یک طرف برای شخص سوم و غریبه دردلی میکند، او به آن وزن می‌دهد و وی را دارای اعتبار می‌کند، گاهی غریبه فرار می‌کند و وارد ماجرا نمی‌شود و گاهی به شکلی اعمال نفوذ می‌کند. به قول وسترمارک و بریبفُلت،
بیگانگان یا همان بیگانه از یک طرف به عنوان دشمن تعریف شوند و از سوی دیگر به عنوان برادران قبیله ای یا خدایانی در لباس مبدل.

از یک سمت این بی طرفی را می توان آزادی تعریف کرد.فهم و ادراک غریبه بر اثر اطلاعات ناشی از وابستگی به منافع گروهی و خانوادگی و شخصی و سنت و غیره مخدوش نمی شود.
این حالت غریبه را بسیار آسیب پذیر می سازد. او ممکن است به بلاگردان گروهی تبدیل شود که آماج حمله است. زیرا هیچ کس جز غریبه نیست که بتوان راحت تر از هر کس دیگر متهم اش کرد به فقدان تعهد و وابستگی و پیوند. اما از طرفی دیگر غریبه دارای قدرت و اعمال نفوذ می‌شود و می تواند تاثیر گذار باشد،غریبه هویت ها را بازسازی می‌کند، شخصیت ها را برساخت می‌کند، سرمایه را از نو می‌آفریند و گاهی صرفا با اعمال نظر، گاهی با لابی گری گاهی با پس زدن دیگران با توجه به ضعف آنها و شکل دهی امور جدید.

 به هر عنوان با یک نگرش جامعه شناسانه، کانسپت بیگانه عنوانی عریض و طویل است که گستره ی پدیده هایی از آغاز ورود به روابط اجتماعی جدید تا جذب تازه واردها و از تأثیرات بیگانه بر ساختار اجتماعی و فرهنگی گروه میزبان تا فرآیندهای اجتماعی – روان شناختی سازنده ی نقش بیگانه در گروه را در بر می گیرد، و اینکه این مفهوم خرد تعبیر گردد و یا کلی به عهده خواننده یا تماشاگر است که به گمانم هر دو تفسیر بدون اشکال است.

به هرروی از دیدن نمایش خرسند بودم و خوشحالم که اجرای مولوی سالیان پیش که برایم از دست رفته بود را با پایانی متهورانه تر مشاهده کردم.

گروه اجرا مانا و پر اجرا باشید‌.
⭐⭐⭐
در جستجوی آگاهی

شاید یکی از شاخصه های عصر جدید سرعت بیش از اندازه انجام کار باشه، حالا تفاوت چندانی هم نداره که صحبت از گذران فراغت باشه یا تکلیفی حرفه ای! همه چیز سرعت بیشتری گرفته و اهمیت شرح و تفضیل و یا جزئیات به مراتب کمتر شده، رشد مدیا های گوناگون نیز همه بر این اساس طراحی شده که تنها یک تیتر یا هدلاین را ببینیم و از آن عبور کنیم، گویی در یک فست فودی نشسته ایم و یک غذایی سفارش دادیم که در اکثر موارد حتی قبل از سفارش ما آماده تحویل بوده، ریتزر این مهم را به مک دونالدیزه شدن جوامع تعبیر می‌کند، جایی که حق انتخاب و کیفیت کمتر می‌شود و جای خودش را به محاسبه پذیری و کارایی بیشتر می‌دهد و گویی بشر در یک عقلانیت بی عقلانیتی گرفتار می‌شود که همه چیز در یک راستای نظام پیش بینی پذیر و محاسبه شده قرار میگیرد.
اگر به نمایشهای امروزه هم نگاهی کنیم تقریبا نمایشهایی که از یکساعت عبور کنند به ندرت دیده می‌شوند و از سویی دیگر خود تماشاگر نیز تحمل نشستن طولانی بر جایگاه مخاطبین را ندارد، و مهمتر از همه این اقتصاد (بودجه و زمان) است که همه چیز را کنترل میکند و اصولا گروه های اجرایی ریسک هزینه های مادی و خستگی تماشاگر را انجام نمی‌دهند.

برادران کارامازوف یک تجربه ناب و یک مثال نقض است، کارامازوف برای من یک زیبایی ادامه دار بود، یک ساختار شکنی جذاب، گروه اجرا با ساخت شکنی ... دیدن ادامه ›› در عرصه متن، زمان و فرم اجرا در جست وجوی راهی بود تا تمامی ایده ها، نکات و روش هایی که ممکن است گروهی به اجرا ببرند اما به هر دلیلی حاضر به پردازش و معرفی آن نبودند و یا به طور کلی به دست فراموشی سپرده شده است را عملی کنند. گمان می‌کنم همین که تماشاگر بر روی صندلی خود نشسته و نمایش را دنبال می کند و مشتاق به ادامه آن است یعنی گروه اجرایی و خیل نژاد کار خودش رو انجام داده.

اما متن اجرا برای من خیلی دوست داشتنی بود هرچند که خب در این ۶ ساعت فراز و نشیب هایی داشت اما هرگز ریتم خود را از دست نداد، طنز کار را هم خیلی دوست داشتم مخصوصا قسمت های میانی نمایش که واقعا از خنده اشک از چشمهایم خارج شد و خیلی خندیدم، راستش هرگز فکر نمیکردم روزی کارامازوف ببینم آنهم ۶ ساعته و لحظاتی بخندم، حتی همین مسئله را هم در اجرا خیلی دوست داشتم.

از آن گذشته ترکیب جذاب گوته و داستایوفسکی در هنگام مشاهده نمایش مخصوصا در میانه آن برای من شوقی وصف ناپذیر داشت.
فروید بر این باور است که برادران کارامازوف بهترین رمان همه زمانهاست و فاوست نیز طرفداران بزرگی چون لوکاچ را به همراه دارد، خود برادران کارامازوف یک اثر کاملا ناب از داستایوفسکی است که بیشتر تم کارهای روانشناختی دارد اما این اثر یک رویه مجزا تر است، داستایوفسکی اینجا بیش از هر چیز یک فیلسوف اجتماعی است، یک جامعه شناس است و مهمتر از همه در اینجا در قامت یک جامعه شناس دین قرار میگیرد. قدسی زدایی، پدرکشی و ساخت اجتماعی در این اثر همانند یک سونات موسیقی به خوبی کنار هم قرار میگیرد و به گمانم اجرا نیز در این مهم به خوبی موفق بوده، حتی در شخصیت پردازی آنها، به خوبی دلقکهای اشرافیت، تکنوکراتها، مردم احساسی، دینداران، لومپن پرولتاریا، روشنفکران و .... برایم ملموس بود. از سویی دیگر تز دولت به مثابه یک ایدئولوژی ( دین) نیز که حضورش چشمک زنان بود جذابیت زیادی داشت و این همسویی متن و اجرا را دوست داشتم.بحث نامیرایی و یا ناتمامی به زیبایی هرچه تمام تر بیان می‌‌شود و به خوبی دیالکتیک تراژیک صدای خدا یا ندای شیطان بسط داده می‌شود. شاید در پایان این قسمت این نقل از خود کتاب خالی از لطف نباشد، اگر خدا وجود نداشته باشد، باید اختراعش کرد.

دقیقا در همین نقطه است که پای گوته و فاوست هم به داستان باز می‌شود و بحث تطور، تکامل، آگاهی و من (‌به مثابه یک هویت اجتماعی) شکل میگیرد که آگاهی انسان به دامنه معانی آنها نزدیک می شود و دانش از واقعیت های اجتماعی بر مقیاس مطلق های اخلاقی قرار می گیرد، چیزی که بیشتر از هرچیز در بحث آگاهی هگل میبینیم. شاید بتوان اشاره کرد که هگل هم برای نشان دادن فرایند شکل‌گیریِ آگاهی، از موضوع یا ابژه‌ی تجربه‌ا‌ی که آدمی در خود (آگاهی، ذهن و یا جان خود) کسب می‌کند، به‌مثابه خودِ بیگانه یاد می‌کند. چیزی که به قولی می‌توان آنرا دگر شدن، در قبال خویشتنِ (خویشتن خود) می‌داند. به هرروی خود اجرا نیز برای من صحبت از یک آگاهی در جریان داشت از یک شکل گیری هویت نوین از یک هستی دیالکتیکی، و دقیقا شبیه آنچه هگل از هستی در حرکت سخن می‌گوید و معتقد است که نمی‌توان به هستی بلاواسطه نگریست و آنچه هست خود در حرکت منطقی، فلسفی، تاریخی پدیدارشناختی شکل می‌گیرد.

به هرتقدیر ما شاهد یک روایتی که از کوته نظری و بی مایگی هستیم که جای خود را به خودآیینی و به دست گرفتن سرنوشت داده است. هر چند که این تحولات هویتی و آگاهی بخش که ابعا تاریخی-جهانی دارد، هر گز فارغ از ناملایمات و نابسامانی ها نخواهد بود، اما نجات، رهایی و رستگاری در نهایت ممکن می‌شود.
خب در آخر اشاره ای هم به بازیهای خوب نمایش داشته باشم که خوب سرامد آنها شاید برای تیاتر دوستان حامد رسولی و میلاد شجره بود اما به گمانم تقریبا یک کار یکدست را مشاهده میکنید و تقریبا سطح بازیها برابر است، تنها برخی از دیگران تجربه بیشتری داشتند.

در نهایت با توجه به زمان اجرا و ظرافتهای موجود در متن و ایجاد یک فضای صحیح نمایشی این اجرا برای من امتیاز کامل را داشت.

گروه اجرایی مانا و برقرار باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
آرمین (newmass)
درباره پرفورمنس موسیقی چاهار i
با توجه به تجربه روز سه شنبه، همین بس که شرافت را مشاهده کردیم.

مانا باشید.

⭐⭐⭐⭐⭐
آرمین (newmass)
درباره نمایش هدویگ i
مرغابی (وحشی) دوست داشتنی!

به نظر من برهانی از کارگردانهایی است که روح اداپتاسیون رو به خوبی درک کرده و شناخت واقعا خوبی بر ایبسن و میلر و امثال آن دارد و قطعا و هنگامی سخنی از اقتباس میاد برهانی میتونه یکی از گزینه های اول تماشا باشه.

در لحظه ورود با طراحی صحنه ای رو‌به‌رو می‌شوید که قطعا برایتان دلپذیر است، نمیگویم ساختارشکن اما کاملا با حس و حال یک نمایش کلاسیک همخوانی دارد و از لحاظ دیداری برای تماشاگر جذابیت و احترامی را دنبال میکند، همینجا بهتر است اشاره شود که طراحی صحنه علی رقم جذابیتش یک نکته منفی دارد و آنهم عدم لذت تماشا برای باکس های کناری است، توصیه من برای تماشا باکس b در ابتدا و بعد آن a است یعنی ردیف های وسط، قطعا باکس b تجربه بهتری دارد مخصوصا ردیف های ۱ تا ۵، البته اگر اهل تجربه پرسپکتیو مناسب تری هستید شاید ردیف ۲ تا ۴ بهتر باشه.

از لحاظ طراحی نور و زاویه تابش به نظرم نمایش دقت زیادی داشته، البته که سلیقه من شاید مقداری در توان بیشتر نور عمومی صحنه در برخی از پرده ... دیدن ادامه ›› ها بود.

آرایه گری و اکسسوار نمایش هم مناسب بود فقط برام سواله که وقتی از به طور مثال نون و کره ( یا پنیر) واقعی استفاده میشه، چرا باید شیشه نوشیدنی خالی باشه و ادای ریختن نوشیدنی را در بیارن؟ خب آب باشه داخلش چه اشکالی داره؟ اگه فعل نوشیدن باشه پس تخیلش هم ممیزدی داره. به نظرم اگر محتوا داخل شیشیه باشه بهتره. سیگار نمایش هم اگر به جای فیلتر سفید از سیگار های غیر کاغذی و برگ پیچ استفاده بشه که اصلا بحث زمان را در برنمیگیره، مناسب تره. البته شاید به نظر این مسائل سخت گیری باشه اما در یک کار حرفه ای چیزی را که به عنوان تماشاگر دیدم بیان کردم. نکته آخر در این مورد، دوست داشتم اون طراحی پشت پرده را بیشتر میتونستم ببینم با نور کمی بیشتر، هر چند که میدانم باید این شکل ارائه میشد. چهره پردازی و گریم هم به نسبت اجرا کاملا مناسب بود و در راستای اجراهای اینچنینی بود.

از نظر بازیگری، شاید جز معدود آثاری باشه (در این روزها) که دارای بازیهای نسبتا هم طراز، روان و مناسب است که کاملا مخاطب را در ادامه و پیگیری نمایش کمک می کند، دقیقا نمیتونم بگم کدام بازیگر بهتر از سایرین بود چون همه استانداردهای مناسب خودشان را داشتند، اما از بازی مرد مکمل نقش امین میری را خیلی پسندیدم، شاید طنزی که به نمایش داده شده بود و به نظر من خیلی ریسکی بود، امین امیری به خوبی از پس این طنز وزین برامده بود.

قسمت خوب دیگر نمایش نیز ویدیو آرت نمایش بود که بسیار مناسب و دقیق بود و به اجرا جنبه تصنعی نمیداد و کاملا فکر شده بود، ایده قاب حاضر در صحنه نیز با انکه کار جدیدی نبود، دوست داشتم.

متن نمایش نیز کاملا خوب بود، اقتباسی ماهرانه از ایبسن که دچار تغییراتی در جهت اندیشه تیم اجرا و احتمالا تماشاگران بود. متن نمایش به زیبایی بحث دوران کودکی، آرزوها، تنبلی ها و جنسیت و نسل را به طور عمومی را مرور می‌کند و تقابل جنسیتی نمایش را در این اجرا دوست داشتم که یکی از نقاط تغییر کرده نسبت به متن اصلی بود. به طور مثال مرغابی وحشی سرآخر توسط چه کسی شکار شد؟ که در نمایش پاسخ آن را خواهید یافت. در واقع در این نمایش به صورتی بحث مناسبت قدرت و مقاومت تغییر کرده و به گونه ای مفاهیم به صورت امروزی تر شده ای در یک متن کلاسیک جانشین شده‌اند، صد البته که این تغییرات آنقدر هم بزرگ نیست که گویی دارید یک اثر اعتراضی را مشاهده می‌کنید، ما برای من دوست داشتنی بود.

اصولا در مورد مدت زمان اجرا هم صحب هایی با دوستان دیشب و یا شب های گذشته انجام شد که برخی معتقد بودند زمان اجرا کمی طولانی است، شاید به نظر من دقیقا اینطور نبود که خسته شده باشم اما گاهی تمپو کار افت میکرد و احتمالا برای تماشاگر حاضر در صحنه نزدیک ده دقیقه ای کوتاه تر شود بهتر هست. اما در مجموع این نمایش با تمام آنچه که بود و یا هست برایم دوست داشتنی و قابل احترام بود و شب خوبی از باب تماشا سپری شد.

مانا و پراجرا باشید
⭐⭐⭐⭐
باکس بی ۲ تا ۴.ممنون دکتر🙏
مهسا احسن
باکس بی ۲ تا ۴.ممنون دکتر🙏
ارادت مهسا جان.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش تشنگان i
تشنه زندگی، تشنه احساس

بیش از هرچیز به گمانم تک گویی های نمایش را دوست داشتم، قبلا متن را خوانده بودم و خود متن را قبل از اجرا خیلی دوست نداشتم اما این اجرا باعث شد با متن آشتی بیشتری داشته باشم ( که اصولا برعکس این مورد پیش میاد).

طراحی نور تا تقریبا قسمت های پایانی ساده است که به نظرم بهتره خلاقیت بیشتری داشته باشه و در جذب تماشاگر کمک بیشتری میکنه، مثلا با شروع هر تک گویی و یا برخی از کلید واژه ها میتونه تغییری حتی مختصر داشته باشه.
از باب طراحی لباس هیچ تهور یا نکته قابل مشاهده ای وجود نداشت، طراحی صحنه هم ساده بود البته اون خلاقیت پایانی را دوست داشتم.

شاید بیش از همه باید اجرا را در تعبیری یونگی دنبال کرد و مفاهیمی مانند آنیما و آنیموس و نقاب در متن و اجرا حضورشون ملموس است. رجعت به ... دیدن ادامه ›› دنیای کودکی و نوجوانی، تکرار و حرافی (‌ که با تک گویی خوبی نشان داده می‌شود) نمایش را دارای معنا میکند.

به هرروی نمایش از آنها عبور میکند و در بخش سایه بیش از هرچیز نمایان می‌شود در واقع سایه نمایانگر انگیزه‌های نچرال ما همانند خودخواهی، میل جنسی و پرخاشگری است که به دلایل مختلف نه از سوی جامعه و نه از سوی خود ما پذیرفته  شده.

همانطور که در پیش اشاره کردم فرم روایت و تک گویی این نمایش را دوست داشتم، اگر نمایش از طراحی صدا و نور بهتری بهره می‌برد فکر میکنم میتوانست اثر بهتری خلق شود، صدالبته که آنچه دیدم هم کار خوب و مناسبی بود.

مانا و پراجرا باشید.

⭐⭐⭐
سپاس از شما و دقت نظرتان دوست عزیز
امیر شمس
لطفا درباره ما هم بنویسید.
درود و ادب جناب شمس ، من متاسفانه نظرم جلب نشد بخاطر همین چیزی ننوشتم ، بهرحال به شما و تیم محترم‌تون خدا قوت میگم🌺❤️
Amir Sharifi
درود و ادب جناب شمس ، من متاسفانه نظرم جلب نشد بخاطر همین چیزی ننوشتم ، بهرحال به شما و تیم محترم‌تون خدا قوت میگم🌺❤️
در هر صورت سپاس از شما و وقتی که گذاشتید. سپاس گزارم 🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیشتر از چیزی که فکر میکردم نمایش را دوست داشتم و من یک اجرا بی ادعا با استاندارد بالا را دیدم و با اینکه با فضای نمایش مثل نذری و این حرفها کاملا بیگانه بودم اما به خوبی با متن ارتباط برقرار کردم که دلیل اصلیش بازی های بسیار خوب بود، اشارات به مسائل خرافی و خیلی از باورها به گمانم نقطه عطف متن بود. به هرتقدیر یکی از علل اصلی گرایش به خرافات از ابتدای زندگی بشر تاکنون، احساس ناامنی و ترس و جهل وی به وقایع و رخدادهای پیرامونش است.

نمایش برشی از یک تاریخ غیر دقیق است و تنها یک روایت جذاب از یک واقعه شاید خیلی معمولی دارد، متن هرگز در این مقام بر نمیآید والبته ادعایی ندارد که چه باید کرد و یا راه برون رفت چیست و دقیقا به همین دلیل این زمان گذشته انتخاب شده است که گویی در نزدیک کمی بیشتر از ۱۰۰ سال پیش هستیم (در ادوار مختلف تاریخ ایران رد پای خرافه‌گرایی به‌خوبی دیده می‌شود؛ دوران قاجار بیشترین حد خرافه گرایی را طبق اسناد موجود دارد و استفاده از حرز و تعویذ و طلسم و ورد حالت عمومی داشته است)، البته که نسبت به طراحی لباس، تغییر لحن و لهجه گاهی فرازمانی میزند اما برای من یک روایت پیشا معاصر (‌به معنای این یک قرن اخیر) است.

به هرروی در جامعه ایرانی مخصوصا قبل از دوران پهلوی زنان بیشتر در قلمرو اندرونی بودند و همواره تحت سلطه و انقیاد و فرمانبرداری قرار میگرفتند و کم‌کم با مشروطه و نوسازی های دوران بعدی، آموزش و در عصر حاضر حضور جنبش ها و تغییر اوضاع تحصیلی و شغلی و عوامل دیگر این مسئله دستخوش تغییراتی شد، ... دیدن ادامه ›› حال که این تغییرات آیا به درستی و شکل مناسبی رخ داده موضوع بحث این نمایش و من نیست و مسیر جداگانه ای دارد.

در حقیقت زنان در آن دوران هرگز از حوزه عمومی مناسبی برخوردار نبودند و از هر اتفاقی استقبال میکردند تا بیشتر بتوانند با یکدیگر گپ و‌گفت داشته باشند البته که به دلیل عدم ساختار فرهنگی و اجتماعی مناسب بسیاری از این جمعها دارای کنش مندی ناآگاهانه بود اما قطعا کنشها، باورها و التزامهای جدیدی نیز قطعا از دل این حوزه های عمومی سربرآورد. یکی از این محافل بحث پخت و پز به شیوه کلان بود، شاید هم بتوان رشد و اهمیت زیاد پخش نذری را یک خواسته ای از یک فقدان دانست که بانوان به دلیل نبود این حوزه به شکل گیری و مشارکت در آن پافشاری می‌کردند، چون مرد تنها وظیفه خرید را داشت، شست و شو و فرایند پخت و پز اصولا طولانی می‌شد، فرصت مناسبی برای گف و شنود آنها شکل می‌گرفت.

به هرروی پرداخت به موضوع نذری و به دنبال آن خرافه گری و نوع نگاه نگارنده از آن جهت می‌تواند قابل تامل باشد که به دلیل کنش مندی همچین مراسمی، ظرفیتهای تعاملاتی زیادی رخ میدهد و در آن دوران شاید در بستر همین مراسمها کسانی با نقد و نگاهی متفاوت سعی در شکست یک بازتولید زمانی و روایی را شکل دهند و زمینه سازی برای تعقل بیشتر و هویت نوین تری بنمایند و به معنای ماکس وبری مفهوم کنش را از حالت سنتی و عاطفی به عقلانی ( معطوف به ارزش یا هدف ) تغییر دهد.

البته همه این موارد شرحی بود از یک پیشینه. در این نمایش به گمانم به خوبی به مسائل خرافی و توجیهی اشاره شده بود و این که در یک چرخه استیصالی و درماندگی چه تفکراتی در آن زمان شکل میگرفت و خود تماشاگر میتواند با یک بازاندیشی درون خود این موارد را با عصر حاضر و یا حتی باورها و گمانهای خود مقایسه کند، نکته آخر در مورد متن این که به گمانم پایان آن میتوانست دارای پرداخت کمی بیشتر باشد، هرچند که تا همین اندازه نیز برای من قابل قبول بود.

در آخر اینکه طراحی لباس و صحنه نیز قابل قبول بود و یک شبهه ای که داشتم در مورد آن لوله های حاضر در صحنه بود که بعد از پرسش از عوامل متوجه شدم آنها به نوعی نماینگر حریم حریم حیاط هستند. طراحی نور نیز با آنکه خیلی متهورانه نبود اما به راستای اجرا پیش می‌رفت. میزانسهای نمایش نیز همه فکر شده بود و به جریان و دنبال کردن مخاطب کمک میکرد.
گروه بازیگران نیز بسیار خوب از پس کار برآمده بودند و همانطور که بعد از اجرا به خودشان گفتم حتی مقداری جلوتر از متن پیش می‌رفتد، به طور مثال خانوم ها فیروزمنش، غفاریان و یا حیدریان نقش آفرینی خوبی داشتند ضمن آنکه دیگر عزیزان نیز همگی شایسته تقدیر بودند.

پی نوشت، در دنیای امروز برخی خرافه دوستان و هذیان گویان در اسکیزوتایپال پرسونالیتی ها قابل بررسی است که ربطی به نمایش حاضر ندارد و عموما بحث خرافات و گرایش به آن در
خارج از بحث اختلال و بیماری دنبال می‌شود و از لحاظ فردی نوعی خطای شناختی و از لحاظ جمعی یک گرایش جمعی برای رسیدن به آرامش با ابزار نامناسب است.

به هر حال شب خوبی را ساختند.
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید
⭐️⭐️⭐️⭐️
خیلی متشکرم از اینکه نظرتون رو برامون نوشتید،خیلی خوشحالم که اجرا رو تماشا کردید.
پریسا نوروزی
خیلی متشکرم از اینکه نظرتون رو برامون نوشتید،خیلی خوشحالم که اجرا رو تماشا کردید.
ارادتمندم، پر اجرا باشید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آفریقا یک نمایش پرزحمتی بود که موسیقی آن بر متن و بازیها چیرگی داشت. متاسفانه متن کشش لازم را برای من نداشت و اشارات روانشناسانه آن نیز برای من دست کم گره ای باز نکرد.
در واقع افتراق بحث خودآگاه و ناخودآگاه یونگ در بحث ناخوداگاه جمعی او میباشد .نمایش سعی کرد این ایده را بازسازی کند که  اتصالی روانی بین آدم ها اونهم  نه در جغرافیا یا تاریخ خاصی بلکه در تمام ادوار تاریخ وجود داره.

چی میشه که انسان ها  درسراسر تاریخ  بدون درنظر گرفتن جفرافیایی که درش هستن اتفاقات مشابهی رو تجربه میکنن و در اکثر موارد واکنش های مشابهی هم به اون موضوع دارند.

یونگ میگه هرآن چیزی که ما در گنجیه ناخودگاه خودمون داریم صرفا برای خود ما نیستن یعنی طبق تعریفی که ما از حافظه داریم میدونیم اگه تجربه ای رو از سر بگذرونیم اون تجربه در حافظه ما ثبت میشه و حالا به نسبت دفعاتی که تکرار یا  یادآوری میشه میتونه شفاف تر یا مبهم تر از سایر تجربه ها باشه و آنجا ... دیدن ادامه ›› به کهن الگوها و ادامه خوانش خود میپردازد که از حوصله این متن خارج است.

به هر حال شنیدن موسیقی و دیدن دوستان خوب و هنرمندم هامت و محسن برای من کار را بدون لذت نگذاشت.

گروه اجرا مانا باشید.
⭐️⭐️
درود بر شما دوست عزیز و گرامی. سپاسگزاریم که به تماشای نمایش ما نشستید و ممنون که نظرتان را برایمان نوشتید 🙏🎭
به خاطر بعد روانشناسی کار دوست داشتم ببینم ممنون از توضیحتون ♥️🙏🏻
سحر بهروزیان
به خاطر بعد روانشناسی کار دوست داشتم ببینم ممنون از توضیحتون ♥️🙏🏻
سلامت باشی سحر جان🙏🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ح(ا)مله خوانی

یکی از سوپرایزهای من تماشای این نمایش بود، تمرین شده با متن و اجرای مناسب ضمن اینکه به تناسب نمایش از موسیقی زنده بهره می‌برید.

گروه اجرا حمله خوانی را با عناصر نوین تری ترکیب کرده اند و یک نمایش شریف را ارائه کرده بودند که قطعا خیلی بهتر و بالاتر از سطح بسیاری از تئاترهای این شب های سرد است.

حمله خوانی در واقع یک نقالی مذهبی و مربوط به تشیع است اما در این نمایش به غیر از یکی دو سخن از خدا من چیزی به یاد ندارم و البته اشاره دیگری به آل که با تم‌ و متن و فرامتن نمایش سازگاری داشت و ارتباطی به ترویج خرافه و غیره ندارد، تقریبا متنی "در زمانی " و صدایی از زنان، بارداری ... دیدن ادامه ›› و تکثیر بدن بود.

تجارب احساسی مادران در هنگام بارداری و حتی بعد از آن در ارتباط با نوع تولد فرزند و اولین تماس فیزیکی می تواند در حوزه احساسات، سلامت و جامعه شناسی قرار بگیرد.
ترس از بارداری، ترس از زایمان، نگرش دیگران، جنسیت فرزند، حمایت شوهر ( شریک زندگی) و خانواده، حفظ اندام و اقتصاد و .... همه به نوعی در این اجرا به شیوه های مختلفی وجود داشت.
در میانه نمایش هم گروه اجرا سعی در شکست دیوار چهارم را به نوعی دارد که برای من خوشایند بود، در ضمن یک شگفتانه ای هم در همان میانه ها بود که برای من آنهم جذاب و دوست داشتنی بود.

البته که صحبت بدن‌مندی و ارائه تحلیل‌های مناسب از "تن" چندان مورد استقبال و موافقت عموم واقع نمی شود اما جای اجراهایی در رابطه با بدن به مثابه بستر کنش اجتماعی خالی بوده و هست، گرچه در این چند سال کارهای غیر عمومی و کمرنگی را مشاهده کرده ایم اما شاید باید بیشتر به اجراهای عمومی تر روی بیاودند.

به هرروی به نظر میرسه نمی توان از مناسبات قدرت در جامعه سخن گفت و بدن را ندید. فوکو، در تاریخ جنسیت  معتقده جنسیت یک نقطه انتقال متراکم در زمینه روابط قدرت به شمار می‌آید. به هر تقدیر بدن زنان محل جدال و کشمکش و کانون فشارهای گفتمانی مختلف است که برآیند مجموع آنها برساختِ یک بدن مطیع و منقاد و ستاندن حق اختیار افراد بر بدنشان بوده است.
در آخر اینکه نمایش سعی دارد در مورد این بدن زیسته با تمرکز به قبل و بعد از تولد روایتی را مطرح کند که که این روایت و متن و شیوه اجرا برایم دارای زیبایی هایی بود و کار را برایم‌ نزدیک سه قرار داد که البته من در نهایت به این اجرا ۴ میدهم و واقعا حیف از سالنهای خالی.
گروه اجرایی مانا و برقرار باشید.

⭐️⭐️⭐️⭐️
سپاس از حضور و نگاه عمیقتون. و ممنون که مخاطب تئاتر هستید🌹
هانا صالحی راد
سپاس از حضور و نگاه عمیقتون. و ممنون که مخاطب تئاتر هستید🌹
ارادت و پیروز باشید🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش یخ زده i
بعضی ها میخوان ازت استفاده کنن
بعضی ها میخوان که ازشون استفاده کنی

در لحظه ورود چیزی که دوست داشتم طراحی صحنه بود، تماشاگران نشستند و موسیقی پخش شد، Sweet dreams .... خب فکر کنم شب منه!
همانطور که ادعا شده نمایش تم روانشناسی دارد، البته که روانشناسی جنایی.
آنچه در خلاصه مشخص است در این نمایش با یک کودک گم شده، خانواده قربانی و قاتل سریالی درگیر هستیم که در صورت اجرای خوب میتواند برای مخاطب جذاب باشد، که یخ زده بهکام به نظرم چنین ویژگی ... دیدن ادامه ›› را داشت.

پیش از این در مورد دکور اشاره کردم که صحنه پردازی خوبی نمایش داره، اکسسوار تقریبا مناسب بود و در خدمت اجرا قرار میگرفت، چقدر ایده کیوب رو دوست داشتم و به نظرم خوش خوانش بود، حضور ثابت درخت کریسمس و آن تغییر کوچک خیلی خوب بود، یا قیچی با غبانی و نقشه انتهایی صحنه نیز به جذابیت کار اضافه می‌کرد. ایده گرافیتی در حال شکل گیری را هم دوست داشتم و حتی به نظرم میتواند به نوعی گسترده تر و مفهومی تر هم بشود.

طراحی لباس نیز به نظرم کاملا قابل قبول بود، البته شاید اگر لباس زندانی و زندانبان کمی کهنه تر می بودند و برق نویی نمیزدند جلوه بصری زیبا تری داشت، اما این شاید فقط سلیقه من باشه و قطعا کوچکترین آسیبی به نمایش وارد نمی‌کرد.

طراحی نور را راستش من دوست داشتم و استفاده و ترکیب رنگهای صحنه برام جذاب بود، به نظرم گروه اجرا پر حوصله به آن نگاه کرده بودند و این که تنها یک نور امبر و یا قرمز استفاده کنند نبود.

بازیهای نمایش به نظرم خوب بود و تقریبا در یک سطح قرار میگرفت، البته در بین هنرمندان بزرگسال، دو بازیگر ارائه درخشان تری داشتند که ترجیح میدهم نامی نبرم چون سایرین نیز همه تلاش خودشان را کرده بودند و تقریبا اجرای بدون مشکل و تپقی را داشتند. اما حضور بازیگر خردسال روشا صدیقیان عزیز قابل تقدیر بود که در این متن دارک و ارعاب آور حضور داشت و برای ایفای نقشش تلاش میکرد، هرچند به گمانم از لحاظ چهره انتخاب خوبی بود، بلکه طراحی لباس بسیار مناسبی داشت.

میزانسنهای نمایش نیز خوب بود و مخاطب را خسته نمی‌کرد و جایگیری و فاصله خوبی داشت، تغییر پرده نیز تقریبا با آرامش صورت میگرفت و در خدمت اجرا بود.

مدت زمان نمایش تقریبا نزدیک ۱۰۰ دقیقه بود که به گفته خود جناب بهکام قرار است کمی تمپو نمایش در یکی دو روز آینده سرعت بیشتری پیدا کند و در نتیجه طول زمان اجرا کاهش میابد، البته من هیچ مشکلی با زمان اجرا نداشتم و پیگیری متن جذابیت های خودش را داشت.

اما متن نمایش، به نظرم متن نمایش کاملا قابل تامل است و با آنکه شاید در ابتدا زمان نمایش خطی به نظر نرسد کاملا پیوستار خودش را حفظ می‌کند و هیچ ضربه ای به مخاطب وارد نمی‌کند. طبق توضیحات خود کارگردان محترم، در متن تغییراتی در جهت روان شدن صورت گرفته است که طبق تجربه مشاهده من جواب داده، یعنی انتظار تک گویی انحصاری را در نمایش نداشته باشید و دیالوگ در نمایش حضور دارد که به درک مخاطب بیشتر یاری رسان است.

به هرروی نمایش در یک نگاه فارغ از جرم شناسی پوزیتیویستی سعی در یک نگرش خارج از ارزشهای صفر و یکی و منطق فازی دارد، یعنی به جای یک قانون کلی و دقیق به تشکیک و شناوری روی می‌آورد.

به طور مثال در جرم شناسی پوزیتیویستی دورکیم جامعه شناس معتقد است:هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است. یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد،جرم محسوب می شود. اما در نظریه های مدرن تر بحث یادگیری، پیوند افتراقی، همنشینی، مسائل ژنتیکی، مشکلات و حوادث فیزیکی، برچسب زنی، برساختی بودن جرم و .... اشاره می‌شود و به نوعی به دنبال موازنه ای بین هنجار، جرم و مجرم‌میباشند و به شدت نحله کلاسیک با جرم برخورد نمیکنند.

به طور مثال رامسلند روانشناس جنایی و عدالت کیفری معتقد است که دلایل منجر به بدل شدن یک شخص به قاتل سریالی را نمی‌توان به دیگران تعمیم داد و می‌گوید:ممکن است برخی چیزها مانند سوءاستفاده و ضربه به سر در بسیاری موارد مشترک باشد، اما این مسائل در تمام موارد صدق نمی‌کند.
به هر تقدیر هرکسی موقعیت خاصی در زندگی خود را به صورت منحصر به فردی پردازش می‌کند و برخی ممکن است جذب خشونت شوند. این خشونت‌ها برای مثال می‌توانند تدافعی، تهاجمی، روانی، روان‌پریشانه، واکنشی و یا غارتگرانه باشد. هر عاملی مثل سوء استفاده، نادیده‌گرفته شدن، انحراف و تحقیر، ممکن است تاثیرات متفاوتی بر افراد مختلف داشته باشد و هر تجربه جدیدی می‌توانند ادراکات را به طور مثبت یا منفی تغییر دهد.

یا اسکات بون معتقده به طور مشخص Frontal Lobe وظیفه کنترل تکانه‌ها را بر عهده دارد. این بخشی است که شما را از واکنش‌های صرفا تکانشی باز می‌دارد. بیماران روانی عملات هیچ‌ کنترلی بر این تکانه‌ها ندارند. البته بسیاری از بیماران روانی به دلیل انگیزه و هدف‌گرایی بالا، در جامعه عملکردی فوق‌العاده خوب دارند. آن‌ها گاهی بسیار مرتب، متقاعد کننده و صبور هستند. صدالبته توگویی این ویژگی‌ها می‌تواند این افراد را به هنرمند، معمار و یا بازاریاب بسیار خوب بدل کند، اما این خصوصیت‌ها همچنین برای بدل شدن یشخصی به یک قاتل روانی نیز بسیار عالی‌اند.
البته در پرانتز همینجا این نکته را بگویم که عده ای معتقدند قاتلان سریالی افرادی بسیار باهوش و با آی کیو بالا هستند که در واقع چه در ایران چه در اقصا نقاط دنیا چنین‌چیزی نیست و آنها افراد بیکار با ایی کیو نسبتا پایین و آی کیو متوسط و مهارت خاصی ندارند.

سوال محوری در ابتدا نمایش مطرح می‌شود و به‌گونه ای نمایش در پی پاسخ به آن است که به نظرم این سوال هرگز پاسخ مناسبی در برندارد و همانطور که متن و نمایش پاسخ مناسبی ارائه نمیکنند، نظریه های موجود نیز کمی به رفع ابهام‌ نمی‌کنند و همه چیز به تاویل و تفسیر خود کنشگر برمیگردد.

سوال در ماهیت کلی به این برمیگردد که آیا شر مطلق وجود دارد؟ آیا با مجرم‌ میتوان همدردی کرد؟ آیا میتوان یک مجرم‌سریالی پدوفیل را بخشید؟نقش زمان چیست؟ آیا ناهنجاری و ضربه مغزی می‌تواند تاثیری در ارتکاب جرم داشته باشد و مجرم را مبری دانست؟
در میان همه این سوالها احساسات متناقض مادر از همه برایم جالب تر و صحیح تر بود و نانسی میبایست به شهوت انتقام تن دهد یا با اندوه بخشایشی داشته باشد؟ اما رالف برای من رالف باقی ماند.

در نهایت برای من ارتباط با پدوفیل غیر ممکن است و تمامی تلاش روانشناسی با نظریه و پژوهش های گوناگون به گمانم چیزی از خطا و شدت جرم کم نمیکند و صد البته این بحث هیچ ارتباطی با تقاص و یا تنبیه مجرم نیست و آن بحث دیگری را دنبال میکند که در این نمایش نمیگنجد.

گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️

Sweet dreams are made of this
Who am I to disagree?
I travelled the world and the seven seas
Everybody′s looking for something

Some of them want to use you
Some of them want to get used by you
Some of them want to abuse you
Some of them want to be abused
درود و سپاس فراوان جناب آرمین عزیز 💐
خوش آمدها و ممنون از به اشتراک گذاری نقد و نظرتان ، پاینده باشید💙
آرمین
درود اردشیر جان نخست که همانطور که خودتان به درستی بیان کردید، قطعا من نباید این موارد را پاسخ دهم و البته باید کارشناسان درگیر در این مورد در صورت لزوم پاسخ دهند اما در یک کلیت مروری برای ...
آرمین جان سلام
خیلی ممنوم بابت اطلاعاتی که درباره تکنیک ها و شیوه های مربوط به مشاوره روانشناسی در خصوص کودکان بازیگر دادی. بسیار کنجکاو بودم و هیچ ایده ای نداشتم و با سرنخ هایی که دادی تلاش می کنم بیشتر درباره شان بخوانم والبته نمی دانم امیدوار باشم که مقالاتی هم در دسترس هستند که به بررسی تحلیلی مقایسه نتایج این روشها و تکنیک ها و نهایتا اثربخشی بر سوژگانش باشند.
از اینکه تصور کردی جاهایی در مباحثه به بعد فقط مورد پرسش قرار گرفتی اصلا قصد جسارت و اساعه ادب نبوده و صرفا به دلیل جایگاه بالای علمی و حرفه ای ات بوده. همه مباحثت را دوباره خواندم و هنوز چالش هایم به لحاظ انتظارات پیشینی ام ازتو در کسوت یک روانشناس در بحث باقی است. در عین حال بسیار برایم آموزنده بود و از بردباری و آرامش ات در مباحثه سپاسگذارم.
درست می فرماییی اشاراتم به مقاله خشونت و فمنیسم و فوکو، که با ... دیدن ادامه ›› سرچ ساده در دسترس است، ربط مستقیمی به موضوع اصلی بحث و این نمایش ندارد. منظور نظرم گشودگی و امکان به کارگیری مفاهیم وایده ها به نفع یک رویه عملیگرایانه است. در ان مقاله نویسنده، تجاوز را یک پیوستار خشونت درنظر می گیرد و برساخت بدن زنانه را نقطه آغاز این پیوستار قرار می دهد و در ادامه به این می پردازد که چگونه برخی فمینیستها به درستی نقدهایی به نگاه فوکو در اظهارنظر عجیبش در جرمزدایی جنسی از تجاوز دارند و سعی می کند پیشنهادهای راهگشا و تلفیقی با متولوژی گشوده را صورتبندی کند ..خودت هم به مساله ابطلال پذیری اشاره کرده بودی... که تصلب و فیکسیشن را در اندیشه به نوعی رد می کرد. فوکو اساسا فیلسوف بسیار پرداختنی است از همه جهات امید که درباره اش در فرصت مقتضی بحث کنیم..تصلب و عدم تغییرپذیری همان نقدی است که ممکن است به روانشناسی جریان غالب ( و نه به روانشناسی پاپ یا زرد که نقدهای بسیار دیگری بر آن هموار است) وارد باشد از این منظر که همواره نظریات ازدل تجربه های تحقیقی جدید اصلاح و ترمیم شود و امری غیرقابل تغییر انگاشته نشوند.
آرمین اهل مطالعه، مسلما هدفهای همه کسانی که به تئاتر می روند ممکن است با هم متفاوت و گاه متضاد باشد. شاید تو هم با من موافق باشی که اگر در اینجا سیرک های بزرگ، مراکز تفریحی تعاملی و شادمانی و آشنایی و... بودند، تماشاگران تئاتر از حال حاضر کمتر می شدند. تئاتر برای من وسیله آگاهی و شاید آزادی است. ارمانی باشد یا نه به آن اعتقاد دارم. تئاتر باید از جامعه جلوتر باشد تا تبدیل به تعریف خودش شود. ما در خال حاضر در برهوتی از این لحاظ به سر می بریم. خوشحالم از این گفتکو و از اینکه بلاخره منشا اثری شد و کارگردان محترم نمایش واکنش نشان داد. باز هم از اینکه وقت با ارزشت را گرفتم معذرت می خواهم و ممنون از بردباری ات.
ابرشیر
آرمین جان سلام خیلی ممنوم بابت اطلاعاتی که درباره تکنیک ها و شیوه های مربوط به مشاوره روانشناسی در خصوص کودکان بازیگر دادی. بسیار کنجکاو بودم و هیچ ایده ای نداشتم و با سرنخ هایی که دادی تلاش ...
ارادت گپ و گفت با شما برام لذت بخشه همیشه.
امیدوارم در آینده باز چنین فرصت هایی شکل بگیره
🙏🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش آژاکس i
لطفا در برگه مشخص بفرمایید از ۲ دی تا چه تاریخی؟
دیدن یک نمایش مستلزم برنامه‌ریزی است.
بلیط برای امروز دوتا. سه شنبه
۰۹۰۲۲۲۹۵۵۳۲
به نظرم کار خیلی خوبی بود همین که پسر 13 ساله من تا آخر کار با حوصله نشست نقش ها رو تشخیص میداد فضا رو دوس داشت متوجه سیر داستان و اتفاق ها بود عالی بود باورم نمیشد از یه کار رپ خوشم بیاد ولی باید به عوامل خسته نباشید گفت؛ بازی آقایان در نقش چرچیل و ترومن عالی بود .... هر چند کم و کسری داشت مثلا فکر میکنم صدا به ردیف های آخر نمیرسه نمیدونم میکروفن مشکل داشت یا کلا نمیخواستن استفاده کنند... در کل کاریه که میتونم به بقیه پیشنهاد بدم هر چند واسه پردیس تاتر شهرزاد متاسفم و واقعا دوس ندارم کاری رو تو اون سالن ببینم این تاتر که با تاخیر نیم ساعته اجرا شد و هیچ عذر خو.اهی نبود مشکل میکروفن که حدس میزنم مشکل سالن چون این پردیس بارها بی کفایتیش و پول پرستیش رو نشون داده من تاتر قبلی که دیدم ایرج زهره منوچهر بود که اول اجرا تا پایان نمایش برق رفت و اصلا هیچ عذر خواهی نه از ما تماشاچی و نه اجرا کننده ها که متحمل زحمت زیادی شدن نشد، من تماشگر که اونجا رو بایکوت کردم امیدوارم اجرا کنندگان هم بایکوتش کنند که مالک اونجا کمی احترام و مسئولیت پذیری رو متوجه بشه ....
به نظرم کار خیلی خوبی بود همین که پسر 13 ساله من تا آخر کار با حوصله نشست نقش ها رو تشخیص میداد فضا رو دوس داشت متوجه سیر داستان و اتفاق ها بود عالی بود باورم نمیشد از یه کار رپ خوشم بیاد ولی باید به عوامل خسته نباشید گفت؛ بازی آقایان در نقش چرچیل و ترومن عالی بود .... هر چند کم و کسری داشت مثلا فکر میکنم صدا به ردیف های آخر نمیرسه نمیدونم میکروفن مشکل داشت یا کلا نمیخواستن استفاده کنند... در کل کاریه که میتونم به بقیه پیشنهاد بدم هر چند واسه پردیس تاتر شهرزاد متاسفم و واقعا دوس ندارم کاری رو تو اون سالن ببینم این تاتر که با تاخیر نیم ساعته اجرا شد و هیچ عذر خو.اهی نبود مشکل میکروفن که حدس میزنم مشکل سالن چون این پردیس بارها بی کفایتیش و پول پرستیش رو نشون داده من تاتر قبلی که دیدم ایرج زهره منوچهر بود که اول اجرا تا پایان نمایش برق رفت و اصلا هیچ عذر خواهی نه از ما تماشاچی و نه اجرا کننده ها که متحمل زحمت زیادی شدن نشد، من تماشگر که اونجا رو بایکوت کردم امیدوارم اجرا کنندگان هم بایکوتش کنند که مالک اونجا کمی احترام و مسئولیت پذیری رو متوجه بشه ....
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در روانشناس بحثی داریم تحت عنوان تئوری ذهن ( Theory of Mind )، و یک بازیگر باید در درک و کاربست این نظریه ذهن به توانایی مناسبی برسد.
نظریه ذهن به عبارتی درک حالتهای ذهنی است که باور، قصد و امیال و احساسات را شامل می‌شه. در حقیقت این تئوری به ظرفیت ذهنی اشاره داره که به ما امکان درک و استنتاج حالات روحی را در دیگران به خوبی خودمان می دهد و آگاهی از اینکه حالات روحی و روانی ما می تواند با دیگران متفاوت باشد.
در ساده ترین نوع تعریف در مناسبت با تئاتر و اجرا، یک بازیگر باید خود را به خوبی جای آن نقشی که میخواهد بگذارد که در این نمایش با توجه به نزدیکی صحنه و پشت صحنه و تطبیق نقش، این کار به درستی صورت گرفته و با توجه به اسامی نقش های نمایش گویی هرکدام نقش واقعی خود را ایفا می‌کردند.

به هر روی بازیگری پدیده‌ای عجیبی است، پدیده‌ای که به آن توجه لازم نمی‌شود: بازیگران وانمود می‌کنند که افراد دیگری هستند، برای لذت تماشاچی و بدون قصد فریب، که گاهی موفق می‌شوند و گاهی از پس آن بر نمیایند که صد البته نتیجه در یک طیف و برداری از صفر تا صد به طور مثال مشخص میشه و خیلی دو سویه مطلق نیست.

با گریز از این مسائل به گمانم نمایش در بازی موفق بود و بازیگران تلاش خودشان را کردند و توانستند آنچه متن میخواهد را به درستی پیاده کنند.
به ... دیدن ادامه ›› نظرم با توجه به مکان اجرا نیز نمایش اکسسوار و دکور کاملا مناسبی داشت و حس آن فضای مورد نظر را به خوبی انتقال می‌‌داد.
دنبال کردن متن در بیشتر موارد جذابیت خوبی را برای مخاطب رقم می‌زد و طنز نمایش نیز مناسب بود و به دور از لودگی سعی در خنده گرفتن از مخاطب داشت.
انتخاب لباس هم با آنکه ساده بود اما به نظرم خوب و در خدمت متن بود و قرار نبود اتفاق خاصی در این بخش رخ دهد، اما به طور مثال شاید نمایش میتوانست از طراحی نور بهتری بهره ببرد، هرچند نور مورد استفاده مشکل خاصی نداشت و تنها جهت فضا سازی بهتر در برخی صحنه ها مانند صحنه ابتدایی یا انتهایی یا ورود آذین به صحنه عنوان کردم.

نکته مهم برای من این بود که پیام متن کاملا مشخص است و حتی با خواندن خلاصه مخاطب می‌تواند بفهمد با چه چیزی احتمالا رو‌به‌رو خواهد شد! هنگامی صحبت از سختی، ملالت، تحقیر، شکست و آرزو می‌شود، با توجه به روایت متن تماشاگر به اندازه کافی درک می‌کند و فهم رخدادهایی که بر بازیگران رخ داده را می‌تواند انجام دهد.

بنابراین به گمانم نیازی به آن قسمت پایانی و بعد از پروجکشن بدین شکل نیست، برای من در اینجا متن دوپاره شد و زبان روایت به کلی تغییر کرد، هر انچه متن تا آنجا همراهی میکرد اینجا دچار لکنت شد، نیازی به آن لکچر انتهایی نبود، فرم آخر میتوانست در ادامه همان متن آغازین نمایش شکل گیرد و این تغییر فضای شدید را به وجود نیاورد.
هرچند می‌دانم این تغییر فضا و آهنگ متن و اجرا عامدانه بود اما به گمانم پیام آنقدر گویا بود که نیازی به این مسئله نباشد.

به هر صورت نمایش برای من شب خوبی را به وجود آورد و از حضورم در این ساعت و تماشای آن راضی بودم و بهره مناسبی از تماشا داشتم.

پی نوشت: فکر میکنم چیدمان صندلی ها در نمایش مشکل داشت، من ردیف یک نشسته بودم و طبعا مسئله ای نبود، اما دو یا سه ردیف پشتی فکر کنم دید خوبی نداشتند و چند نفر هم در آن انتهای پلاتو ایستاده نمایش را دنبال میکردند، شاید برای یک یا دو ردیف اول از تشکچه استفاده شود بهتر باشه.

با آرزوی موفقیت برای گروه اجرا، مانا باشید.
⭐️⭐️⭐️
آرمین (newmass)
درباره نمایش وحشی i
کارکرد ذهن

در وحشی نباید از قضاوت،تصمیم گیری،کنترل، حافظه و واقع گرایی سخن برد.
می‌بایست خودتان را به دنیای بازیگران و نویسنده بدهید، قرار نیست اعتراضی صورت بگیرد، صحبت از حقوق حیوانات نیست، خط داستان مستقیم را قرار نیست پیگیری کنید.

وحشی یک برشی از درندگی است که به گمانم متن بسیار مورد ممیزی قرار گرفته است و تبدیل به یک وحشی آرام ... دیدن ادامه ›› شده است.

صحنه در ابتدای ورود تقریبا خالی و بدون دکور است و در ادامه نیز همین رویه را دارد اما دست کم برای من یک سوپرایز خوب داشت که خیلی دوستش داشتم.

از لحاظ سطح بازی تقریبا گروه بازیگران سطح یکسانی داشتند اما خب نگاهم بیشتر به سمت ابراهیم نائیج عزیز بود که این روزها دو کار همزمان در اجرا دارد. البته مدیریت صحنه بازیگران در نمایش هم به نظرم خوب بود و به اتفاقهای تصادفی واکنش خوبی داشتند.

طراحی لباس و طراحی نور به اندازه اجرا بود و قرار نبود اتفاق خاصی در آن رخ دهد و به گمانم کاملا مورد قبول بود.

متن را می‌شود به دو گونه نگاه کرد.
۱. طعنه آمیز و دارای نمادهای گوناگون
۲. دل سپاری به داستانی بر حسب مصرف افیون

راه دوم آسان تر است و من تن به راه دوم دادم، مطمئنا دوستانی که به هرگونه تجربه غیر طبیعی بودن را دارند، میتوانند ارتباط بیشتری بگیرند و از طرفی آنهایی که به دنبال منطق روایی خاصی در داستان نیستند هم از همین راه دوم بیشتر رستگار می‌شوند.

توصیه من برای تماشای وحشی، رها سازی در دنیای نمایش و ذهن بازیگران در داستان است و عدم گره گشایی و معما زدایی!

اما اگر اهل سرنخ و گره گشایی و نماد شناسی هستید هم نمایش می‌تواند جذابیت های خودش را داشته باشد.به طور مثال شاید خوانش گربه در زبان نمایش و یا زبان فرانسه، البته گربه در زبان فرانسه le chat و مذکر خطاب می‌شود.

شخصا شاید همکاری آقای پوریانی فر و ساعتچی را در هار بیشتر پسندیم اما ذوق آقای ساعتچی را که در ردیف یک در حال یادداشت برداری بودند برایم خیلی ارزشمند بود و در برخی موارد که دنبالش کردم محو اجرای بازیگرانش بود.

لذت تماشای نمایش⭐⭐⭐
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
و این لذت بردن از “ هیچ “ رو هنر شما میدونم واقعا دکتر جان و غبطه میخورم بهتون .
البته بعنوان کسی که سالهای نونهالیش کف کوچه و خیابون یکی از محلات میانی و البته خلاف تهران گُل کوچیک بازی کرده ، شخصیت پردازی و بازی درست و رئال در سه مورد رو کاملا تایید میکنم ولی باگ های بسیار زیاد متنی که طبیعتا در اجرا نمود پیدا میکنه به نظرم کار رو در ورطه ای خلاص ناپذیر قرار میده و از مسیر رستگاری کاملا خارجش کرده .
امیدوارم فرصت دیداری دست بده و درباره ش گپ بزنیم
آرمین
ارادت زیاد میثم عزیز. البته واقعا لذت از هیچ گاهی بهتر از یک یا عددی دیگر است. ناگفته نماند دنیای این نمایش را دوست داشتم، از ۵ نفری که با یکدیگر نمایش را دیدیدم یکی در سقف و یکی در کف بود ...
فدای محبت تون ، حتما بزودی دیداری تازه میکنیم که البته باعث افتخار و مباهات بنده ست .
میثم هنزکی
فدای محبت تون ، حتما بزودی دیداری تازه میکنیم که البته باعث افتخار و مباهات بنده ست .
🌸🌸🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش هشت زن i
هشت زن برای من خوشایند بود

اولا که من یک تئاتر نرمال یا کلاسیک دیدم که سعی شده بود طراحی لباس و صحنه مناسبی داشته باشه که فقط از لحاظ زمانی برخی از طراحی های لباس برام از مرز زمانی خارج می‌شد که برایم خیلی مشکل ساز نبود، اگر با سخت گیری به صحنه و اکسسوار نگاه کنم، شاید برخی از آیتم ها می‌تونست تغییر کنه مثلا نون تست واقعا نون تست(‌برشته) باشد که ماندگاری بهتری هم اتفاقا دارد اما در کل برایم قابل قبول بود، ایده پنجره با اینکه نوآور نبود اما مناسب بود، استفاده از رنگهای گرم در طراحی صحنه نمایش را هم دوست داشتم.

از لحاظ بازی به نظرم‌ بیشتر بازیگر ها به خوبی از پس نمایش برامده بودند و تقریبا سطح هماهنگی وجود داشت. پرفرمونس اولیه نمایش مجذوب کننده بود و اولین مونولوگ نمایش از سرکار خانوم طایی تاثیر زیادی در جذب مخاطب در نمایش داشت.

از لحاظ طراحی نور تقریبا به غیر از قسمت اول و چند مونولوگ طراحی نور ثابت و ساده بود و به گمانم نمایش پتانسیل بیشتری در این زمینه داشت ... دیدن ادامه ›› و برای اجراهای احتمالی آینده بد نیست تغییراتی در آن صورت بگیرد.

یکی دو حرکت موزون دست جمعی هم در نمایش بود که اگر از لحاظ ساخت شکنی به آن نگاه کنیم بسیار مطلوب بود و البته خود حرکات هم به خودی خود جذاب بود، اما به گمانم با توجه به گروهی بودنش تمرین بیشتری را طلب میکرد اما خب در جذب تماشاگر و بازخوردی که مشاهده کردم، موفق بود.

از لحاظ متن همانطور که در نمایش اشاره ای به آن شد نزدیک به متون آگاتا کریستی بود اما خب دو نویسنده جوان این نمایش به نظرم متن خوبی را ارائه کرده بودند، هرچند که اگر این متن را کمی ایرانی تر با اسامی ایرانی میکردند شاید هم ساختارشکنانه تر، شجاعانه تر و جذاب تر ‌میشد و در جذب تماشاگر موفق تر عمل می‌کرد. به هرروی نوشتن متن به نظرم کار آسانی نیست و این متن جنایی از دو نویسنده جوان از سطح تعلیق نسبتا مناسب و درگیر کننده ای برخوردار بود که من اسمش را میگذارم متن خوب برای نمایش.

از لحاظ شخصیت پردازی برخی شخصیت ها شاید آنچه که میبایست رخ دهد برایشان اتفاق نداد که به عقیده من اینجا بیشتر می‌بایست نقش کارگردان پررنگ شود، اما در نهایت برایم قابل قبول بود، هرچند میتوان بازنگری بیشتری با توجه به حضور خود نویسندگان محترم و جوان آن انجام دهند.

در نهایت این نمایش یک داستان سرراست و قصه گو دارد که البته با چالشهایی مخاطب را رو‌به‌رو خواهد کرد، گروه جوانی بودند و مستقل که به نظرم بدون کامنت بازی و تبلیغات گسترده به هنر و اجرای خودشان مشغول بودند که برای من بسیار قابل احترام بود. گروه نمایش به دور از اسم بازی و سر وصدا کار شریفی را ارائه کردند که دغدغه های مربوط به خودش را داشت.

گروه محترم اجرا مانا و پراجرا باشید.

⭐️⭐️⭐️
ممنون که به تماشا نمایش هشت زن نشستید🙏🏻🌹
طراحی نام نمایش روی پوستر من رو یاد فضاهای نقاشی ها و آثار مسعود خان کیمیایی انداخت .
میثم هنزکی
طراحی نام نمایش روی پوستر من رو یاد فضاهای نقاشی ها و آثار مسعود خان کیمیایی انداخت .
بله وقتی گفتی میثم جان برای من هم همینطور بود
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گمشده در نور و اصوات
شهر بی بازی

واقعا چیز زیادی نمیتوانم بنویسم، نمایش در طراحی نور برخی اوقات خوب عمل کرد و با آنکه برخی ایده ها خیلی ساده بودند اما در نمایش خوب به کار گرفته شده بود، از لحاظ چهره پردازی خوب بود و طراحی لباس قابل قبولی داشت.
از لحاظ بازی یکی دو بازیگر نقششان را خوب ایفا کردند و برخی از طراحی حرکات خوب بود.

اما......
اما ... دیدن ادامه ›› مسئله اصلی متن و پیام نمایش است، با احترام، نمایش در این عرصه بسیار فقیر بوده و به هیچ عنوان با دنیای ذهنی نویسنده و کارگردان مخصوصا با آن شعر و متن پایانی من همراه نشدم، البته فقط من نبودم و دوستان با تجربه دیگری در کنارم نمایش را مشاهده کردند که آنها هم به همین هیچی پی برده بودند.هیچ!سردرگمی! گیجی مانند یک خواب ناآرام.

در طول اجرا من سعی کردم با توجه به رنگ نور، لباس، دستکش، حرکات، تغییر شخصیت ها، واج ها، اصوات و لکنت چیزی را سرهم بکنم تا دست خالی خارج نشوم، اما حضور جناب محمد زاده کار را سخت تر کرد و در آخر با آن نریشن پایانی و بدتر از آن پرده نهایی ذهنم را کامل به هم ریخت و متاسفانه دست خالی از نمایش خارج شدم.

به هیچ عنوان بحث پست مدرنی و آوانگاردی در نمایش مطرح نیست، زیرا که کلمه مدرن از واژه لاتین مدرنس به معنای از هم اکنون می باشد و پست مدرنیسم یعنی پذیرفتن چیزی فراتر از اکنون ( که دست بر اتفاق همین فراتر از اکنون در نمایش به شکلی ارائه می‌شود اما فقط در یک صوت رها و بدون هیچ پشتوانه و خارج از درک تماشاگر) .

پسامدرنیسم یا پست مدرن در نظر اندیشمندان عبارت است از نوعی سبک تفکر مفاهیم کلاسیک حقیقت، خرد، هویت، عینیت، تصور پیشرفت یا رهایی عام، چارچوب های واحد و روایت های بزرگ روشنگری. پسامدرنیسم عرصه دنیا را محتمل،  بی بنیاد، گوناگون، ناپایدار، قطعیت نایافته و مجموعه ای از فرهنگ ها یا تفاسیر  پراکنده می داند که میزانی از تردیدها درباره ی عینی بودن حقیقت، تاریخ و هنجارها، معین بودن سرشت ها و انسجام و یکدستی هویت ها به بار می آورد.

از لحاظ هستی شناسی دوران پست مدرن گوناگون و متمایز تجربه می‌شود، در بعد معرفتی تردید گرا و نسبیت گراست و از لحاظ روش شناختی به تفسیر و تاویل باور دارد، اما این به معنای بی چارجوبی نیست چون یک پارادایم فلسفی است و بر گفتمان و یا گفتمان ها تاکید دارد.

پس هر آنچه من گویم یک امر پست مدرنی نیست و باید رابطه ای شکل گیرد، به طور مثال اصوات پخش شده و بالا و پایین شدنهای بازیگران یک امر پست مدرن بوده؟ به گمان من خیر، پس هر حرکت و هر صدایی دارای مدلول خودش است و این ناقض یک پارایدایم تفکری است.

نمایش چیزی نبود که دست کم از این گروه نمایش انتظار داشته باشم و به عقیده من یک اجرا می‌بایست طیف گسترده ای از مخاطبین را در بر بگیرد، مگر اینکه گروه اجرا فقط یک نمایشی را به صحنه بردند و هرگز برایشان رسالت هنری و برداشت وولذت مخاطبش مطرح نبوده.

به هرروی همه میدانیم هر اجرا در هر سالن و با هر گروهی و حتی در هر سطحی کار پرزحمتی است، اما خیلی چیزهای دیگر نیست در آن طرف سالن و بر صندلی های تیاتر مهم است و برای مخاطب زحمت زیادی را در بر دارد، هزینه مالی و هزینه زمان و ....

در آخر صادقانه مطرح کنم که ای کاش به این شهربازی نمیرفتم.

پی نوشت مهم: گروه سنی ۱۲ سال که در این نمایش ذکر شده است کاملا اشتباه و غیر اخلاقی است، دست کم اگر مشاور خوبی برای سطح کیفی نمایش وجود نداشت، از یک مشاور تربیتی و روانشناسی برای این گروه سنی استفاده کنید و اطفا این را اصلاح فرمایید، این نمایش مانند یک کابوس برای گروه سنی دست کم زیر ۱۵ سال است، از لحاظ من باید ۱۸ سال باشد. نورها، رنگ ها و حرکات به هیچ عنوان برای گروه سنی درج شده مناسب نمی‌باشد.

به امید نمایشها و تجارب بهتر.
⭐️
ممنونم آرمین عزیز و دوست داشتنی که با حوصله و سوادت چیزی بهم آموختی 😍😘
آرمین
سحر جان ارادت دارم، اگر شما و چند نفر از دوستان دیگر نبودند شب خیلی بدی می‌شد.
🤍🙏🏻
آرمین
ارادت حمید‌ رضای عزیزم، خیلی لطف داری من همیشه یادگرفتم از خودت❤😍🙏
🙌❤️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برج نشین بدون زمین
پادر هوایی در یک مراسم

من تجربه خیلی خوبی در دیدن این نمایش داشتم، مراسمی که با خیل عظیمی از بازیگران به خوبی هدایت شده بود.
طراحی لباس و صحنه به نظرم خوب بود و گریم و چهره پردازی نیز قابل قبول.
استفاده از اکسسوار و وسایل صحنه خوب بود و چیزی تصنعی نبود.
بازیها در بیشتر موارد خوب بود و از ابتدا تا انتها در خدمت نمایش قرار می‌گرفت.
از لحاظ تعاملی بودن نمایش، خیلی تعاملی صورت نگرفت و مراد از تعامل در این نمایش، حضور شما از نزدیک در متن و روایت است و شما خودتان جزئی ... دیدن ادامه ›› از صحنه هستید.
اما نکته اصلی متن بود، یک نگرش به تاریخ اجتماعی ایران که دراماتیزه شده بود و با متون فرامرزی دیگر درهم آمیخته بود که شباهت زیادی با سرزمین اجدادی داشته. متن جانداری که با مطالعه پیش رفته بود، گرچه شاید دوست داشتم عمیق تر به آن پرداخته شود، اما در این مدت زمان و این محدودیت ها، هرچه فکر میکنم شاید امکان پذیر نبود.

به هرروی شما در بدو ورود متوجه خواهید شد که وارد یک مراسم ختم شده اید، اما این مراسم یک مراسم ختم ساده نیست.



..........امکان افشای داستان...........



گرچه فکر میکنم تاریخ افشایی ندارد و باید خوانده شود و شاید آن بحث همیشگی عبرت آن بیشتر مورد توجه است، اما تذکر افشا را دادم.

متن خوانشی سیال دارد و دقیقا مربوط به دوران و یا جغرافیای خاص درون مرزی نیست، و این را بعد از مدتی در خواهید یافت.بسیاری از آنچه بر ما رفته است و می‌رود در متن و فرامتن حضور دارد و گاهی اشارات کمکی نیز به آن می‌شود تا مخاطب بیشتر در جریان قرار گیرد.
استفاده از طراحی لباس گوناگون و لهجه های متفاوت این را به ما میگوید که خود را درگیر منطقه و یا رسم خاصی نکنید.
متن از خرافه، جاهلیت، سنت و جریان اصلاحات ارضی تا کافه‌ای در تهران و موسیقی عصر جدید به خوبی پیش می‌رود‌. در این نمایش با متنی داینامیک و در زنجیره زبان شناسی در زمانی رو‌به‌رو هستیم.

کلید واژه اصلی در این نمایش تطور است که برخلاف باور عمومی با تکامل افتراق دارد، تطور در حقیقت یک خصلتی است که از یک رخداد یا ویژگی به رخداد دیگری بروید، یعنی از الف به سمت ب بروید اما ممکن است این سیر و حرکت و به عبارتی رفتن به مرحله بعد الزاما بهتر نباشد یعنی با پیشرفت و بهتر شدن اوضاع سروکار نداشته باشد، در تطورگرایی آینده کاملا نامشخص و دارای ابهام است و اصولا میتواند خطی یا چرخشی باشد، اما در هر صورت آینده با عدم قطعیت رو‌به‌رو است و پیشرفت یا پسرفتش نامشخص.
اما تکامل حرکت و چرخه ای است که آینده را بهتر و نیک‌تر از حال می‌داند. به هرروی در تطور گرایی و نامشخص آینده بحث های دیگری مانند تقسیم کار، اقتصاد معیشتی،جبرگرایی و فرمانبرداری و ناشایسته سالاری، حضور خرافه و ... نیز می‌تواند مورد عنایت قرار بگیرد که نمایش نوک کوچکی به برخی از آنها می‌زند، که توضیح آنها در این نوشتار نمیگنجد.
نمایش اشاره کوچکی به کاتوزیان دارد اما به گمانم درست، جامعه کلنگی نمایش با الهام از دیدگاه کوتاه مدت را دوست داشتم، هرچند نقدهای زیادی به این کوتاه مدتی و نوع نگاه کاتوزیان وجود دارد اما چه بخواهیم چه نخواهیم یکی از نظریات اصلی در تاریخ اجتماعی ایران است.

قطعا از حوصله خارج است اما ذکر این نکته که در جامعه کوتاه مدت یا کلنگی ایران ثبات و اقتداری لازم را نداشته و با جامعه‌ای ‌رو‌به‌رو بودیم و هستیم که‌ بسیاری از جنبه‌های‌ اجتماعی سیاسی، آموزشی‌، هنری و ادبی  آن پیوسته‌ در معرض‌ این‌ خطر و ریسک عدم ثبات بوده و گویی همواره با درفشی نوک تیز به جان آن افتاده‌ایم.

اما دلیل آن چه بوده؟ در ایران همواره نظامی وجود دارد که در آن دولت نماینده طبقات نیست ( برخلاف اروپا)؛ دولت وابسته به طبقات نیست، این طبقاتند که وابسته به دولتند. و در کنار آن بحث قانون است و فقدان چارچوب قانونی مشخص.

حال این مباحث را بپذیریم یا خیر یا مانند جواد طباطبایی ( یادش گرامی) استاد بزرگ بنده بر این نظریه قیام کنیم، به خود ما مربوط است، ولی نمایش روایت خود را دارد.

اما آنچه از متن بیش از همه به گمانم ملموس بود بحث قدرت، اقتدار و مشروعیت است و در کنار آن بحث مقاومت و سیالیت این مقاوت است که البته در مورد این مقاومت بحث زیادی نمی‌شود و فقط میتوانم به میزانسن پایانی و تغییر جایگاهای جنسیتی و نوشته ارزشمند سیلونه و کتاب فونتامارا و نفرت عجیب و فراگیر آن کتاب از فاشیسم ایتالیا اشاره کنم، که برای من دوست داشتنی بود.

به هر تقدیر هرچه از تاریخ اجتماعی بگوییم کم‌گفته ایم، من با همه روایت نمایش هم داستان نیستم، به طور مثال اصلاحات ارضی را شاید نیمه تمام ببینم اما در نوع خود مورد عنایت زیاد است و تکه کوچک به سپاه دانش را برنمیتابم بلکه یکی از پر فونکسیون ترین کارهای زمان خودش بود و قطعا در این تاریخ مورد تامل است. به هرحال چه با همه متن موافق باشم یا خیر اجرا را دوست داشتم

گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.

⭐⭐⭐⭐
سپاس بیکران از اطلاعات ،دقت و نقد شما. پایدار باشید
مرتضی تقی‌وند
سپاس
ارادتمند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ کس با من، من، من ، مانند من درگیر نیست.
یادت بخیر.
یاد، انسان را بیمار می‌کند...
آرمین
ارادت، تذکر نبود به هیچ عنوان دوست عزیزم. تنها یک دلگویه بود که با شما به اشتراک گذاشتم🌸
محبت اشکال مختلفی دارد جناب آرمین گرامی و بنده در کلام شما جز مهربانی و دوستی ندیدم. اتفاقا از دیشب تصمیم گرفتم جدی تر به داشته هایم و بسط آن ها بیندیشم. این بود جستجویی من الباب محافل ادبی انجام دادم. آقا آدمهای مثل شما نایابند.
بهنام دیناری
محبت اشکال مختلفی دارد جناب آرمین گرامی و بنده در کلام شما جز مهربانی و دوستی ندیدم. اتفاقا از دیشب تصمیم گرفتم جدی تر به داشته هایم و بسط آن ها بیندیشم. این بود جستجویی من الباب محافل ادبی انجام ...
ارادتمندم.
برقرار باشید و امیدوارم همچنان ادبیات و هنر را به قدرت و لطافت ادامه دهید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش هومورو i
خوش‌خبر شوم
قُدسی خبیث!

در ابتدا نام نمایش من را جذب کرد و هرچیزی که مربوط به جغد باشد برایم دنبال کننده تر است، که توضیح کوچکی در ادامه در مورد آن خواهم داد.

هرگاه اسم کارگردان و در اینجا دراماتوژ را بین بازیگران می‌‌بینم، احساس ارعابی می‌کنم که کارگردان یا آن گروه ناظر اجرا شاید نتوانند کار خود را به خوبی پیش ببرند، ولی این نمایش کاملا جور دیگری عمل کرد و برخلاف این واهمه ... دیدن ادامه ›› پیش رفت.

بازی خانوم مژگان رادفر و آقای کوروش ولیدی بسیار درخشان بود، حتی فن بیان خوبی داشتند و شاید این دو آنقدر خوب بودند که فاصله بازی خودشان با دیگران به چشم می‌آمد که این خب همچون تیغ اوکام دو لبه است، شاید یکی از نقدهای من به نمایش برمیگرده به همین نقطه قوت!

این دو عزیز آن قدر خوب بودند که به غیر از یکی دو بازیگر دیگر همسانی سطح بازیگران را بهم می‌زد، البته همه کوشا بودند و همانطور که اشاره شد مسلط بودن این بازیگران نامبرده انتظار را بالاتر می‌برد. کمی فکر کردم و یادم امد پیش از این آنها دست کم یک همکاری مشترک دیگر داشتند، در نمایش اتاق ورونیکا که متعلق به ۶ یا ۷ سال پیش است و دقیق به یاد ندارم اما راضی بودم از دیدنش.

گریم، طراحی لباس، رنگ بندی استفاده شده به نظرم بسیار خوب بود و گاهی حتی پیامهایی را می‌توانست به مخاطب دهد که قابل تامل بود.

طراحی نور قابل قبول بود اما انچنان شجاعانه و نوآورانه نبود و گروه محترم نمایش میتواند برای اجراهای بعدی منظورم بعد از پایان این دور اجراست البته اگر قصد باز اجرا باشد برای این نور فکر و ایده خلاقانه تری داشته باشند چون قطعا کیفیت نمایش را بالاتر خواهد برد.

میزانسنهای نمایش حتی در صحنه های شلوغ هم به نظرم خوب و متنوع بود و مخاطب را بیشتر درگیر می‌کرد.

من خب موسیقی کار را دوست داشتم و برای من لذت بخش بود، حتی از لحاظ من شباهتهایی بین فضای گریم و اجرای Tiger Lillies موجود است.

نمایش چند فریم زیبا و به یادماندی هم در ذهن تماشاگر خلق می‌کند و در طراحی صحنه نیز یکی دوباری برایم خیلی چشم نواز بود.

اما خب متن نمایش ( که کنار دو بازی بسیار درخشان، گاهی از اجرا نیز پیشی می‌گرفت)، به نظرم متن خوب و نسبتا سرراستی بود و از جایی که متن متعلق به کارگردان بود اجرای راحت تری برای آنها شکل داده بود، هر چند شاید من شخصا متنی با پیچیدگی بیشتر را برای این نمایش و این سطح از پتانسیل دوست داشتم، اما متن درگیر کننده و خوب بود و اتفاقا کنایه ها و نماد های خودش را داشت، حتی طنز موجود در نمایش هم به جا و وزین بود و هرگز طنزی مبتذل و لوس و نخنما را شاهد نیستیم.

به هرروی متن مملو از اشارات زیبا و شجاعانه است که من قبل از ورود به سالن فکر نمیکردم چنین متنی را شاهد باشم. امر قدسی که نامقدس است!

....‌احتمال مقداری افشا‌ سازی...‌.




در ادامه متن نمایش باید عنوان کنم که شما باید چند مفهوم را کنار یکدیگر قرار دهید تا لذت بیشتری از آن ببرید
شمن آنهم شمنی که فارغ از هر جنسیت و یا مشتمل بر هر دو جنسیت است. در بحث شمنیسم در جامعه شناسی ما با انواع شمن سروکار داریم، شمن سنتی، نئوشمن، شمن معاصر، شمن رسانه ای و شبه شمن و .... از انواع شقوق تفکیکی آنها هستند.
به هرروی شمن در اسطوره شناسی و مردمشناسی می‌تواند باعث یک فروپاشی و یا یک انسجام شود، شمن ها گاهی با جادوگران و روحانیون نیز مقایسه می‌شوند که وجوه افتراق و اشتراکی با یکدیگر دارند که در اینجا از فرصت و حوصله خارج است. اما شمن ها به آنیمیسم‌ یا جاندارانگاری باور دارند و از طرفی برای خود توتمی دارند که در اینجا جغد مقدس دارای قدرت ماورایی است، آنها ادعای رویاپردازی در خواب و بیداری دارند و به طور مثال با ناشناخته هایی در ارتباطند، ضمن اینکه در باور کلاسیک حتما باید از ماده محرک یا مخدری که اصولا از زمین گرفته شده است استفاده کنند که به همه اینها در نمایش اشاره شد.
حال شما شمن را چگونه ترجمه می‌کنید با خود شماست...
در کنار شمن ما نظامهای کَست طبقاتی و ممنوعیت های و تابوهای اجباری را کنار نابرابری خونی و درباری (‌ژن برتر) میبینیم و از آن طرف نابودی مردمانی که برای دادخواست خود می‌بایست سالیان طولانی در صف باقی بمانند، تا شاید نوبت آنها شود و حتی اگر نوبتی هم به آن رسید دادگری درستی وجود ندارد.

حال همه اینها ( و البته بیشتر از اینها ) را در کنار هومورو یا جغد قرار دهید که در فرهنگ ایران باستان  هومن مرغ ،مرغ زوربرک، کرشفت، اشوزشت، کُندا، شاه بوم و غیره نیز نام دارد
به طور مثال اشوزشت یا اشو زوشت نام دینی جغد مقدس می باشد، که در اوستا به معنی دوست داشتن است واژه ی اشوزشت به معنی دوستدار پاکی و پرهیزگاری  است و حتی صدایش مقدس است.و می گویند ، بخشی از اوستا در زبان او آفریده شده است وهنگامی که بخواند ، دیوان از جایی که او است بگریزند و در آنجایی که هست ساکن نمی‌شوند و بدان روی جغد در ویرانستان ها باشد تا دیوان در آنجا بنه نکنند. بنابراین جغد در ادبیات اوستایی مقدس بوده است.
به طرز طعنه واری همین جغد در باور عامیانه شوم و نفرت انگیز است و انزوا و زندگی جغد در خرابستانها که در اوستا مایه شهامت و دانایی است در اینجا مایه شرارت و بدبختی و نیرنگ است، و این موضوع و تضاد بین تفکر حاکمیتی و مردم مانند بسیاری از گفتمانهای ناتمام در شعر و ادبیات نیز کاملا نمود دارد و قانون گذار ماورا جامعه و سنتها، اسطوره ها و نمادهایش با آنچه در سطح جامعه وجود دارد متفاوت یا دست کم خوانشی متفاوت دارد.
به طور مثال سعدی در سیرت پادشاهان گلستان میگه

کس نیاید به زیر سایه بوم
ور همای از جهان شود معدوم.

و یا ناصر خسرو:

هر آنکس را که باشد راهبر بوم
نبیند جز که ویرانی بر و بوم.

به هر تقدیر این جغد که نام نمایش است و باید با صدایش شیاطین و دشمنان را فراری دهد در باور عامیانه صدایی نحس و حضوری شیطانی دارد و ...

پی نوشت پرده آخر نمایش و برخی دیالوگهای گفته شده در انتهای نمایش خیلی برای من دلچسب نبود، هرچند می‌توانم حضور و دلیلش را درک کنم.

ّگروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
⭐⭐⭐⭐
محرکه ی شمن و شمنیسم در ایران معاصر رو من مذهب و تاکید بسیار روی تقدم روح بر جسم و ماده میدونم.جغد هم از نمادهای دانایی در الگوهای کهن ایران و اتفاقا هومورو و شمن رو در تقابل کامل باهم.
حسین چیانی
البته اسم بنده هم حسین هستش آقای آرمین نه حسن😁
پوزش میخوام باز "ی" جا افتاد.
سپاسگزارم از اینکه به تماشای ما نشستید و نظرتون رو بیان کردید🙏🏻🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش گاراژ i
گاراژ با شاتر عکاس غیر حرفه ای

بدون هرگونه مقدمه

این زشت است، این قبیح است، این ترسناک است
امشب عکاسی در سالن حضور داشت که من در طی این چند سال بدتر و غیر حرفه ای تر از او ندیده بودم! مگر میشود بیش از ۵۰۰ شات برای نمایش گرفت؟ فیلمبرداری میکرد با عکس! به طبیعت قسم در استادیوم هم اینجوری عکس نمی‌گیرند.
نمیدانم مدعو بود، برای سازمان خاصی عکس میگرفت یا .... اما عکاس نمایش نبود. من یک بار در اجرای مخصوص عکاسان.... یعنی برای مخاطبی مانند ما جوخه مرگ! قرار گرفتم آنهم به ناچار اما این گونه تجربه نداشتم.
آخه یک قاب پا زدن روی دوچرخه که به کرات تکرار شد چندتا شات باید عکس بگیری؟ گفتند عکاس ... دیدن ادامه ›› نگفتند فیلمبردار. خب عزیز من فیلم میگرفتی بعدش اسکرین شات میگرفتی از روش.
در ضمن این دوربین، مخصوص نمایش نیست، فکر کردی میگی سایلنت همه چی حله؟ ما فرق دوربین آینه دار و یا بی آینه را نمیدانیم، مثلا تا حالا دوربین سونی ندیدیم؟
یه کم‌رعایت کن به این شکل رگباری؟؟؟

من از نمایش هیچی متوجه نشدم، به خود کارگردان محترم نمایش هم گفتم، ایشان ضمن عذر خواهی خواستند روز دیگری بیاییم. اما من امروز تنها وقت داشتم و این زمان و آن لحظه برایم ارزش داشت که کاملا نابود شد و باعث شد تا همین الان سردرد داشته باشم.

تنها دو مسئله را می‌توانم در مورد نمایش بگم، یکی طراحی صحنه خوب و طراحی لباس نسبتا مناسب. دیگری آنکه در مورد جنگ و روابط انسانهای درگیر جنگ بود، دیگر هیچ چیز جز صدای شاتر و چک کردن lcd دوربین به یاد ندارم.


گروههای نمایشی لطفا به حقوق تماشاگر احترام بگذارید.
با توجه به همه این تجربه وحشتناک چون هیچ چیز از متن و بازی متوجه نشدم و مسئولیت این حال بد و این عکاس فرا غیر حرفه ای در نمایش به عهده گروه محترم اجراست

با احترام امتیاز من


خیلی خیلی مناسفم دکتر که این شرایط رو تحمل کردید تجربه کاملاً مشابهی با یک عکاس نما داشتم!
واقعاً وحشتناک و غیر قابل تحمل!
مرتضی تقی‌وند
پاسخگویی مودبانه و همدلانه‌ای ای بود سپاسگذارم اگر کاری کنید که این امر در اجراهای بعدی شما اتفاق نیفتد این پاسخ مسئولانه و مدبرانه هم خواهد بود
سلامت باشید و ممنون از لطف شما
حتما چشم
و قطعا همینگونه خواهد بود
کیانوش ایازی
سلام مجدد شما نسبت به بنده لطف دارین بنده انجام وظیفه میکنم واقعا با حساسیت این کار رو انجام میدم گاهی مقصر نیستیم اما قطعا پاسخگو خواهم بود
ارادتمند، برقرار باشید🌸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرمین (newmass)
درباره نمایش بچه رئیس i
بدون مقدمه
اینگونه نمایشها را به گمانم باید حمایت کرد، یا دست کم من اینطور فکر میکنم.

کودکانی پرتلاش و به گمانم سطح بازی های نسبتا خوب، ما از کودک و انسانی سخن میگوییم که در ابتدا راه است و قطعا من خوب میدانم کار کردن با کودک خیلی دشوار است. من خیلی cbt را فهم نمیکنم و به نحله دیگری باور دارم اما تمام تله ها و یا طرحواره ها از این سن شکل می‌گیرد.
به جرات میتونم بگم که سطح بازی این عزیزان از خیلی بزرگسالانی که همین الان در صحنه هستند بالاتر بود، به طور مثال در همسایگی این سالن، نمایشی را از به طور مثال از هنرمندان با سابقه ای دیدم که بدون هیچ تلاشی به اجرا رفته بودند و برای مخاطب گذری تیاتر شاید جالب باشد اما برای کسانی که نمایشها را به مدت زمانی بیشتری دنبال می‌کنند تنها یک گذر از اخلاق حرفه ای و سَرسَری گرفتن اجراست، که خب مردم هرچه ببینند مصرف می‌کنند و می‌خندند و وقت می‌گذرانند، در صورتی که این فقط به تیاتر لطمه می‌زند و پول محوری و مشتری محوری را جایگزین کار اصیل و مخاطب می‌کند، به هر حال تیاتر اوقات فراغت مطلق نیست و باید به آن اهمیت ... دیدن ادامه ›› بیشتری داد.

من این موارد را در این برگه گفتم چون برایم کودک و نقش آن مهم است، برایم آینده کودک و مخصوصا این تیاتر پر فراز و نشیب دارای اهمیت است.

با برگشتی به این نمایش به گمانم متن جای کار خیلی بیشتری داشت و با این بازیها می‌توانست اثر خیلی بهتری خلق شود و حتی برای تماشاگر در ابعاد گسترده تر پیام نمایش میتواند کمی کمرنگ باشد و در اینگونه اجراها به نظرم پیام تا جایی که ممکن است روشن تر باشد موفق تر است. خب مسئله دیگه پلاتو اجرا ست( نه سالن) اگر قدری در همان متن بازبینی صورت بگیرد و موسیقی و طنز مورد تغییر باشد به گمانم کاملا برای گروه سنی ۱۰ یا ۱۲ سال به بالا می‌تواند جذاب باشد و در یکی از سالنهای مخصوص کودک هم اجرا شود، تا هم کودک و نوجوان با دغدغه خود رو‌به‌رو شوند هم والدین همراه آنها.

سرکار خانوم بیوک از سالن راضی نبودند و قطعا مشکلاتی وجود داشت، اما میزانسن طولی در کل برای این سالن مناسب نیست و بهتر بود در برخی از صحنه ها بازیگران نزدیک تر باشند، هرچند مشکل فنی سالن را انکار نمیکنم اما خب در روز انتخاب این مسئله از پیش هویدا بوده.
به هرروی من به بچه های دوست داشتنی نمایش خسته نباشید میگم و امیدورام راهشون را راسخ ادامه دهند و از سمتی به خانوم بیوک و گروهش هم تبریک میگم که تلاش خودشان را کردند. در ضمن پوستر نمایش هم جالب توجه بود، البته کنتراست بالای پوستر و زمینه کمی متفاوت بود.

تنها ذکر یک نکته، ملاحظاتی که در رورانس مطرح شد به گمانم در حضور کودکان نیازی نبود، خب تماشاگر از خیلی کاستی های سالن مطلع است و دعوت شدگان هم که احتمالا امروز باشند و فردا در سالنی حضور نداشته باشند‌ گلایه در حضور کودک ممکن است در اراده و تلاش آن تاثیر منفی بگذارد و همه چیز را خارج از کنترل ببیند و تلاش اش را کم اهمیت ببیند.
به هرتقدیر برخی خلاقیت ها و حرکات را در روایت دوست داشتم و امیدوارم در آینده این عزیزان را در صحنه های بزرگتری ببینم.

با آرزوی لبخند و شادی به همراه موفقیت برای کودکان این نمایش
و
مانایی برای عوامل اجرایی.
آرمین (newmass)
درباره نمایش به زور i
زورخانه مختلط

برای من نمایش دارای خلاقیت خوبی در اجرا و فرم بود و اجرای یک نمایش شالوده زدا در برخی موارد . در سیر تاریخ گود زورخانه ای در انحصار مردان بوده یا دست کم تصور مردانه ای داشته و آنهم مردی با بازوی بزرگ و احتمالا سیبیلی پرپشت .
و البته مرشد یا نوازنده ضرب زورخانه نیز که همواره مرد بوده است، در این روایت دچار خروج از مالوف شده و این ساخت زدایی را نیز خیلی دوست داشتم.

محوریت متن داستان بر حوالی داستان سیاوش، کی کاووس و سودابه میگذرد، مهمتر از همه این که نمایش صامت است و تنها باید به هنر ضرب مرشد زورخانه آنهم بدون کلام گوش دهید.
رجعتی دوباره به متن نمایش، به نظرم، نباید انتظار جز به جز داستان را در این روایت داشته باشیم و خود را به هنر فرم و حرکت و نوای مرشد ساختار ... دیدن ادامه ›› شکن بدهیم، هرچند به گمان من و البته بعد از گپ کوتاه با دوستان، پایان کار کمی عقیم ماند و انتظار فرجامی بهتر از نمایش می‌‌رفت.

به هرروی نمایش روایت خودش را پیش گرفت و برای لذت بردن بهتر است با روایت آن همسو شد.
ذکر یک نکته در همین سطر، آنکه به دنبال گره گشایی از فرم و پرفرمنس نباشید به نظرم همه چیز گویاست، البته اگر داستان کیکاووس و سودابه را نمیدانید میتوانید با یک مطالعه کوتاه مدت به تماشا بروید تا برخی از فرمها برای شما آشنا باشد، صد البته باز هم تکرار میکنم نمایش به زور تکه هایی از داستان اصلی را و آنهم به شکل خود روایت می‌کند.
خلاصه به غیر از پایان نمایش که عنوان شد، طراحی نور هم چیز جدیدی ارائه نمی‌کرد، میزانسها به نظرم جذاب بود و قطعا نمایش نیاز به اکسسوار و دکور خاصی نداشت، در مورد طراحی لباس هم برای من شگفتانه ای نداشت اما مورد قبول بود، طنز کار هم در برخی موارد خوب بود و لبخندهایی را از تماشاگر می‌گیرد، گفتم لبخند چون اهل قهقه به سختی هستم، مگرنه برخی با صدای بلند و راحت می‌خندیدند و لذن خنده را می‌بردند ( البته نمایش هیچ شوخی جنسی و یا لوس خاصی ندارد و به نظرم کاملا در این زمینه وزین بود).بازیهای نمایش تقریبا همگن بودند و کار تمرین شده‌ای بود و من حضور کارگردان را در نمایش حس میکردم. در شب اول اجرا به گمانم همه چیز هم خوب بود و دست کم دریافتی از ناهماهنگی یافت نشد.
به هرروی از شرح و توضیح بیشتر به دلیل اینکه هنوز خیلی از دوستان و تماشاگران آن را ندیده‌اند حذر میکنم.

در ضمن نمایش با بیش از نیمساعت تاخیر شروع شد که امیدوارم در آینده این مسئله تکرار نشود و یا تاخیر به دقایق کمتری برسد، به هر تقدیر نیمساعت در این شبهای نسبتا سرد پاییزی و در این ساعت اجرا می‌تواند آزار دهنده باشد.

بعد از اجرا نمایش برای من ۳ بود اما در طول مسیر منزل به نظرم باید بیشتر می‌شد، چون از اجرا لذت بردم.

امتیاز من ⭐⭐⭐⭐

گروه محترم نمایش
مانا و پراجرا باشید.
ممنون که موضوع اصلی داستان رو گفتید..چون در خلاصه صفحه نمایش واضح نبود.
آرمین
اوف دقیقا میدونم کجا را میگی ولی خنده رو اصلا متوجه نمی‌شم که چی آنها را به قهقه وا داشته
صحبت من پیرامون این نمایش نیست و پیرو نظر مثبت شما قصد دارم ببینمش اما این مسأله خنده بی‌مورد و نابه‌جا در نمایش ها برای منم سواله که عوامل کار هماهنگ میکنن مهمان هستن می‌خوان بازار گرمی کنند برای آشناشون یا روان پریش هستند خیلی آزار دهنده است البته ممکنه مشکل از من هم باشه که راحت قهقهه ام هوا نمیره
مرتضی تقی‌وند
صحبت من پیرامون این نمایش نیست و پیرو نظر مثبت شما قصد دارم ببینمش اما این مسأله خنده بی‌مورد و نابه‌جا در نمایش ها برای منم سواله که عوامل کار هماهنگ میکنن مهمان هستن می‌خوان بازار گرمی کنند ...
شما خیلی لطف دارید و امیدوارم بتونید از نمایش لذت ببرید.
متاسفانه دوستی و آشنایی کمکی به ارتقا این هنر نمی‌کنه و کاملا موقت است.
اما فکر میکنم در این نمایش خیلی بحث دوست بازی نبود، چون گل به دستان تقریبا وجود نداشتند، گاهی هم ما دیگه دچار لبخند یخ زده هستیم. :)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید