در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:08:29
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
برای سه شنبه ۲۵ تعداد زیادی بلیط خریدم ۳ نفر متاسفانه نمیتونن همراهی کنن برای خرید بلیط با شماره ۰۹۱۲۶۵۸۵۴۶۰ پیام بزارید ممنون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوریق آقایان (nuriq)
درباره نمایشنامه‌خوانی ببری خان i
پوستر کار، نوید یک اجرای حرفه ای رو میداد. اجرای کامل و فراتر از یک صرفا نمایشنامه خوانی بود. کاش میشد بجای نمایشنامه خوانی، اجرای این نمایشنامه رو می دیدیم؛ چراکه این گروه، برای گریم و لباس زحمات زیادی کشیده بودند. تسلط تک تک بازیگران محشر بود. امیدوارم از این دست کارها توسط این گروه و دیگر بچه های دانشکده هنر ببینیم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام خسته نباشید میگم به گروه.
من و دخترم زیاد تئاتر می‌بینیم و بعد از دیدنش باهم درموردش صحبت میکنیم.
طراحی صحنه و نورپردازی خوب بود. ولی زمان کمی برای موضوع و پیام اصلی داستان اختصاص داده شده بود. میشد بیشتر به موضوع اصلی پرداخت. فکر می‌کنم برای کودکان با سن پایین مناسب تر باشه. برای دختر ۸ ساله ی من زیاد جذاب نبود.
حسین چیانی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"و شکل راه رفتن تو معنای مثنوی است"
اینجا تازه یادم افتاد..ای داد.. نمایش نامه های بی نام و نشان.. اون عاشقانه ی غلیظ..
امان از کهولت سن و آلزایمر..!
.
به شخصه عاشق سیاهی مطلقم اما دنیای سایه روشن آقای احدی نیا دوست داشتنیه..
درامی که این بار به سمت اجتماعی بودن می رفت رو دوست داشتم..
پایان بندی که از نظر من باشکوه بود و باشکوه اجرا شد رو دوست داشتم..
فقط فکر میکردم اگر اجرا مثلاً بلک باکس می رفت بهتر بود یا نه..
.
صحنه ی خلاقانه ظاهراً در اختیار یک مربی و آبشار شکلاتشه اما
این روح ... دیدن ادامه ›› تاریخه که همه چی رو در بر گرفته، حتی تماشاگر رو..
هاش اف یه جاهایی قطع میشه اما قدرت کلام و اجرای جناب هوشمند نمیذاره حواست پرت بشه
هرچی از اجرا میگذره صحنه رو بیشتر و بیشتر در اختیار میگیره
تا جایی که حتی رفت و آمد چندین باره اون آقا وسط صحنه هم رو مخت نمیره
فقط..
سوال اینکه اگه ما روح گذشتگان بخشی از ماست.. پس روح آیندگان چی؟!
.
ممنون از این تجربه ی تازه
از کارهایی که شکل خودشونن، نه هیچ کار دیگه ای بیشتر تر لذت میبرم
پاینده باشید.
حسین چیانی و امیرمسعود فدائی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوریق آقایان (nuriq)
درباره نمایشنامه‌خوانی مجلس آهوخوانی i
دیروز به تماشای اجراهای این جشنواره نشستیم. برام جالب بود که تک تکِ عوامل این گروه، بچه های مستعد و کاربلد هستند اما هنوز "دانشجو" خطاب میشوند.
خوشحالم که میتونیم به بچه های خروجی دانشکده هنر و معماری امیدوار باشیم؛ چراکه با توجه به اجراهای دیروز، فراتر از انتظار هستند...
حسین چیانی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه نمایش سرد و بی روح. کسل کننده و خام که به نظر من نتونست مطلب رو ادا کنه. حتی بازیها هم خوب نبود.
بازی ها بسیار خوب و روان ، چشمتان خسته نمی شود و یک ایده و تئاتر جذاب رو به تماشا می نشینید.
ایده متن برای این دوره و وضع کنونی فعالان تئاتر و درگیری های متفاوت که با تمام وجود در زیستن حس میکنید سنخیت داشت. اما اکثرا به نشان دادن بسنده کرده بودن.
کارگردان هم به نشان دادن بسنده کرده بود و ایده خوب کلی، فدای کند و کاو و عمق صحنه ها شده.
اما در کل لذت می برید از دیدن این اجرا...
حسین زهدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و درود برای تاریخ 4 دی ماه 2 بلیط ردیف 2 موجوده اگر تمایل داشتین تهیه کنین به ایدی داخل تلگرام مسیج بدین
Ariyaa_rad
با تشکر
درود و خسته نباشید به تمام عوامل و بازیگران و مخصوصا کارگردان کاربلد آقای شاه صفی
من شخصا کمتر تاتر کودک و نوجوان رفتم و تجربه جالبی بود برام و اینکه سطح کار برای بزرگسال هم مقبول و جالبه و نکات بسیار جزئی ولی دارای مفاهیم بزرگ در پلانهای مختلف تاتر وجود داره . حضور یک نوجوان هنرمند که با ساز زدنش به صحنه انرژی و هیجان خاصی میداد از نکات قابل توجه بود
در کل کار قوی بود و حتما دیدن این نمایش پیشنهاد میدم.
علی شاه صفی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش علاجیو نوشته خود سعید خمان است نمایشی منولوگ اما خوش ریتم از ابتدا تا انتها، عموما اجرای منولوگ سختی ،دشواری و ریسک خود را داردسعید خمان آن را پذیرفته و بار نمایش را به تنهایی به دوش می کشد . طراحی لباس ساده اما متناسب با شخصیت نمایش و استفاده از افکت های صدا از ویژگی های این نمایش است . دیدن این نمایش خالی از لطف نیست.
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انقدر خنده دار و زیبا و خوب بود که حد نداره
موسیقی جنوبی عالی
بازیگرا عالی
ممنون از همه تیم
خسته نباشید
لطفا تمدید کنید
امیر مسعود این را خواند
مسعود والا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
با تشکر‌ از گروه محترم برای تعریف تخفیف دانشجویی، کد تخفیف رو سایت معتبر نشون‌ نمی‌ده و می‌گه که ظرفیتش تمام شده.
درخواست داشتم بررسی بفرمایید.
سینا دهقان و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
melika dezvarei (u.epolkg)
درباره نمایش شهر گناه i
من با موضوع نتونستم ارتباط برقرار کنم اما می تونم بگم بازی ها طراحی لباس و صحنه صدا نور همه در کنار هم مجموعهای درجه یکی بود.
سینا دهقان و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه شب های روشن که خاموش شدند!
تئاتری که مثل یک باد من رو در خود دمید سوی لبخند برد سوی غم برد و حتی چراغ تامل را در ذهن من باز دوباره روشن ساخت.
بسیار گروه تاثیرگذار و محشری بود.
خیلی سپاس بابت چنین لحظه هایی که خلق کردید.✨
امیر مسعود این را خواند
آریان نیکویی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای دخترم مهتاب و همکاراش
با سلام و خدا قوت به همه عزیزانی که برای این نمایش تلاش کردن
تجربه خوبی بود
باوجود اینکه حتی اسمتو نمیدونم چیه اما یه تشکر ویژه کنم از همسفر خوبم D004 (مهتاب بابا) چرا که باعث شد یه شب متفاوت که بتونم کلی درک عمیق تری از خودم پیدا کنم روبا هم بسازیم
در آخر: قدر فرصت ها رو بدون، فرصت ها در یک چشم به هم زدن از جلو چشم های تو میروند...!
#حتی بعد از ابد
امیر مسعود و شیرین حمزه این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشنامه بسیارقوی
تلفیق سنت و مدرنیته
غافلگیریهای جذاب در داستان
بازیهای قوی اقای غفارمنش و رکنی
طنز فاخر با درن مایه درام
دوست دارم بازهم ببینم
امیر مسعود این را خواند
مسعود والا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش زیبایی بود، متن و بازی روان و زیبا بود.
تعریف‌ها و تجمیدها رو سایر دوستان انجام دادند و من لازم می‌بینم دو تا نقد انجام بدم:
۱. نمایش چهارشنبه ۱۹ آذر با بیش از نیم ساعت تاخیر آغاز شد که به نظرم توجیهی نداره.
۲. متأسفانه عده‌ای از تماشاگران هم فرهنگ و ادب نمایش رو رعایت نمی‌کنند. وقتی من یک نمایشی بررسی میکنم و انتخاب میکنم، وقتی میام باید اون یکی دو ساعت رو همراه و همسو با نمایش باشم، حتی اگر در حین اجرا حس کنم که نمایش با سلیقه من جور نبوده و خوشم نیومده. نمیفهمم یعنی چی که یه عده وسط نمایش پاشن از سالن برن بیرون؟! یا مثلا وسط تاریکی های نمایش نور موبایل یه عده از دوستان روشن بشه! یا اون ده دقیقه آخر نمایش که سکوت و تاریکی هست یه عده پچ پچ کنن و نور بندازن و بی تاب باشن که سریع برن بیرون! زنگ آخر مدرسه است مگه؟ من بشخصه هر نمایشی میرم سعی میکنم بطور کامل خودم رو به حال و هوای اون نمایش بسپارم و جزئی از نمایش باشم ولی متأسفانه عده ای این حس و حال رو از آدم می‌گیرند...
امیر مسعود و حسین چیانی این را خواندند
نغمه این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من لذت بردم خصوصا از بازی خانم ذوالفقاری و آقای رکنی
تبریک میگم بهتون بسیار نمایش پور شور ، روایتی دوست داشتنی و بازی های به شدت جذابی داشت ..

به دیگران پیشنهاد میکنم حتما ببینید
نمایش " باد زرد ونگوگ" به نظر من اثریست موفق که تماشایش می تواند تجربه ای منحصر بفرد و حتی در فرازهایی تکان دهنده باشد. در ادامه به علت این ادعا، اشاره خواهم کرد.

برای آنکه تا حدودی بتوانیم نمایشی درباره ی ونسان ونگوگ را ارزیابی کنیم، شاید بد نباشد از خودمان بپرسیم که نام ونگوگ چه کلیدواژه هایی را در ذهنمان تداعی می کند. تصور می کنم انتظار می رود که این کلیدواژه ها به عنوان چارچوب نظری این نمایش نیز کارآیی داشته باشند.

این واژگان از نظر من عبارتند از: عشقی بی قید و شرط به هنر، عدم تعلق به دنیای کاسبی، دلسوزی برای طبقه ی محروم، نیاز شدید به معنویت، شکنندگی، وابستگی، تنهایی، توهم، هذیان، عاشق پیشگیِ، خود ویرانگری، رنگ، نور، افسردگی، تجلیِ برداشتهای شخصی از طبیعت، حرکت، از خود بیخود شدن، مالیخولیا ... دیدن ادامه ›› و ...

به نظرم چنانچه مجموعه ی واژگان مطروحه را به عنوان چارچوب نظری در نظر بگیریم، نمایش " باد زرد ونگوگ" نمره ی قابل قبولی می گیرد. زیرا بسیاری از عناصر نمایش ( کیفیت بازی ها، طراحی صحنه، پروجکشنها، نورپردازی و ...) همگی دست به دست هم می دادند که دنیای ذهنی ونسان ونگوگ که جولانگاه آن چارچوب نظریست، روی صحنه بیاید.

این نمایش، از لایه های متعددی برخوردار است. در سطح، با یک لایه ی مستند روبرو هستیم که اطلاعاتی کم و بیش آشنا و دست یافتنی را ارائه می دهد اما به شکلی تماشایی و قابل تحسین. دیدن بسیاری از آثار معروف ونسان ونگوگ از طریق پروجکش روی صفحات مختلف ( چه به عنوان بوم های نقاشی در آتلیه اش و چه فضا سازی مکانهای مرتبط با نقاش) علاوه بر اینکه شانس دوباره دیدن و بررسی این آثار را برای تماشاچی مهیا می کند، درک داستان نهفته در این نقاشی ها و ارتباطشان با تحولات زندگی ونگوگ را نیز امکان پذیر می سازد.

به نظرم هر چه به عمق نمایش نزدیکتر می شویم و متن را بررسی می کنیم، باز هم به نتایج مثبتی می رسیم. در این نمایش، با متنی تاثیر گذار روبرو هستیم که در کنار بازی های حرفه ای و تحسین برانگیز بازیگران، منجر به شکل گیری شخصیتهایی شده که به مقام کاراکتر رسیده اند و رویکرد تیپیکال ندارند.

آنچه از قدرتِ متن و توانایی بازیگران، بخصوص فرهاد آئیش در نقش ونسان ونگوگ می دیدم، باعث درگیر شدنِ احساسات و تفکرم می شد و در فرازهایی از نمایش، می دیدم که بازی این هنرمند از مرز ونسان ونگوگ هم فراتر می رود و تداعی کننده ی تنهایی، شکنندگی و بی پناهی هنرمند فارغ از مرزهای تاریخی و جغرافیایی می شود. این نقش بقدری حرفه ای توسط جناب آئیش اجرا شد که تصور می کنم از این به بعد ونگوگ را بیشتر با شمایلی به یاد بیاورم که ایشان روی صحنه آوردند.

همه ی عناصر نمایش، بخوبی ماهیت هذیان گونه ی ذهن ونسان ونگوگ را نشان می دادند. در هذیان، نوعی سیالیت زمانی و مکانی وجود دارد که در این اجرا، بخوبی به چشم می آمد. تخت خواب آسایشگاه روانی که مدام سر و کله اش پیدا می شد و نقاش را به زنجیر می کشید، یکی از نمونه های برجسته ی این رویکرد بود که به ما یادآوری می کرد آنچه می بینیم و می شنویم از جنس هذیانهایی است که می توانند ریشه در گذشته یا آینده داشته باشند.

ونگوگ، هنرمندی بود که به زمان حال تعلق نداشت. افسردگی بر بسیاری از دوره های زندگی او سایه افکنده بود و به همین علت از طریق نقاشی و با تحرکی که در تکنیک و نگاهش به هنر داشت، تا حد زیادی از رکود افسردگی انتقام می گرفت و تخلیه می شد اما خروجی اش قابل فهم برای زمانه اش نبود.

این عدم تعلق به مکان و زمان، یکی دیگر از جلوه های برجسته ی نمایش است. به اینگونه که دنیا و زمانه، خودش در قالب کارکتر یک زن اغواگر ( با بازی جذاب شقایق فراهانی) در ذهن ونگوگ خودنمایی می کرد و فضایی می آفرید که همزمان سرشار از عشوه گری از یکسو و مرگباری از سوی دیگر بود. انگار که نقاش، محکوم به شطرنج بازی با دنیایی است که از ابتدا هم می داند در برابرش کیش و مات خواهد شد.

شاید تنها تعامل سازنده ای که ونگوگ با زمان و مکان برقرار می کند و اصطلاحا حالش خوب است، مربوط به دوران اقامتش در روستایی واقع در جنوب فرانسه می شود که شور و شوقِ خورشید زندگی و نور زردش را در کارهای این دوره ی او می بینیم. ممکن است ونگوگ را بیشتر با جنون و روایتهای مرتبط با خودکشی بشناسیم و درست است که خودش رنجهای بسیاری را تحمل کرد اما دیدن آثارش، طوفانی در ما بپا می کند که پر از شور زندگیست. باد زرد ونگوگ از لا به لای تمام این نقاشیها بیرون می آید و از مرزهای مکانی و زمانی فراتر می رود و نسلها را مبهوت می سازد.

قطعا در مورد این نمایش کاستی ها و ابهاماتی هم وجود دارد که با امکانات محدود تئاتر ما، تعجب برانگیز نیستند اما شاید اشاره به آنها نیز به دقیق تر شدن این نوشتار کمک کند که در ادامه به اختصار توضیح خواهم داد:

١) اگرچه موسیقی را پسندیدم و با توجه به این باور که ونگوگ، هنرمندی بوده متعلق به آینده، استفاده از موسیقی های امروزی روی این اثر را مناسب می بینم اما در حوزه ی تنظیم صدا، لحظاتی هر چند کوتاه پیش می آمد که صدای موسیقی، اجازه ی شنیده شدن دیالوگها را نمی داد.

٢) همچنان در مورد نقش گروه رقصنده و ضرورت حضورشان روی صحنه با تردید روبرو هستم. به نظرم کمی باعث بر هم خوردن تمرکز می شد. شاید اگر از طریق نورپردازی، امکان ایجاد توهمات شبح گونه ی ونگوگ بود، با روح نمایش همخوانی بیشتری پیدا می کرد. کمی شلوغ شدن صحنه ها، متاسفانه با خودش شلختگی می آورد و به آن کیفیت هنری اثر آسیب می زد.

٣) جناب فرهاد آئیش بدون شک یکی از اساتید برجسته ی بازیگری محسوب می شوند. نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم، صرفا ابهامی است که برای من پیش آمده و نه لزوما نقدی به هنرنمایی ایشان ( اینجانب در حدی نیستم که بازی ایشان را نقد کنم) اما سوالی که برای من ایجاد می شد این بود که چرا در بخشهای عمده ای از نمایش، جناب آئیش همان بدنی را ارائه می دادند ( حالات دست و راه رفتن) که دقیقا همان را در کاراکتر مربوط به نمایش " گزارش به آکادمی" در نقش میمونی که دچار از خود بیگانگی شده بود، ارائه می دادند؟ آیا تعمدی در کار بوده؟ یا شاید هم کاملا برداشت نادرست من باشد.

در هر صورت، آنچه که امشب دیدم، تئاتر به معنای واقعی کلمه بود و از کلیه ی دست اندرکاران این اجرا سپاسگزارم. بسیار از تماشای این اثر آموختم. در ادامه ی راه برایتان آرزوی بهترینها را دارم. پاینده باشید.
واقعا نقطه قوت دونستن یک وجه در یک اثر که ترکیبی از چند رویکرد اجرایی است کم‌لطفی به شخص خود آدمه
سیال بودن بازی ها حس نمیشد چون دیالوگ‌ها با توجه‌ به فرم اجرا مخصوصا در مکالمه های رفت و برگشتی (دیالکتیک)که باعث ایجاد یک تعامل برای درگیر کردن مخاطب با متن رو برعهده داره این طور به نظر میرسید که انسجام لازم رو نداشت
اتفاقا موسیقی کار اصلا نمیتونست حس صحنه و میزان سن رو انتقال بده مخصوصا در پایان بندی کار که ما علانا هیچ پایان بندی یا حتی ملودی اختتام کننده ایحتی نشنیدیم
به نظر بنده وظیفه کارگردانی به هیچ وجه درست و مدیریت شده نیست چون که این اجرا و‌مخصوصا اجرا های زنده نیاز به یک کشتی بان داره و خب مسلما این قایق کج‌به مقصد نمی رسه
انسجام متن با توجه به عواملی مثل نور پردازی بدون توجه به ورود ها و دیالوگ‌ محیطی مناسب امکان‌ درگیر کردن مخاطب رو ایجاد نمیکر
به نظرم نقش اول زن با توجه به پرسوناژ و فضا سازی دیالوگ‌محور اجرا سعی در مدیریت صحنه داشت و در حد توان خودش میزان سن رو به هدف نهایی نمایش نامه رو حفظ‌ کرد و خب به دلیل همون عدم مدیریت صحیح کارگردان اجرای یک دستی نبود و تلاش یک نفر نمیتونه کار رو حفظ کنه
از وجه دکور هم اگر نخوایم وارد ... دیدن ادامه ›› جزئیات نشیم میتونست حس یک مهمونی ساده رو اجرا کنه ولی نه برای موقعیتی مثل باستی هیلز!!
امیدوارم از این تیم بازیگری اجراهای یک دست تر و‌بهتری ببینیم بازیگردانی های بهتری رو در صحنه تئاتر ایجاد باشیم.
حمیدرضا طالبی و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید