در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهسا اسلامی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:36:41
 

فعال هنری

 ۱۶ تیر ۱۳۶۴
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام.تخفیف بصورت گروهی نداره این نمایش؟
امیرمسعود فدائی و امین کاکولکی این را خواندند
فراز غلامی این را دوست دارد
سلام مهسا خانوم
ما بلیت نمایش و از ۲۵۰ تومن به ۲۰۰ تومن آوردیم .
برای همین تخفیف گروهی نذاشتیم
بازم ناقابله ،شما قدمتون روی چشم ما
فراز غلامی
سلام مهسا خانوم ما بلیت نمایش و از ۲۵۰ تومن به ۲۰۰ تومن آوردیم . برای همین تخفیف گروهی نذاشتیم بازم ناقابله ،شما قدمتون روی چشم ما
سلام وقتتون بخیر
آمدیم دیدیم دوست داشتیم
اگر خودتون یا دوستانتون بازهم اجرای انگلیسی داشتید میشه اطلاع بدید؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
دوستان تیوالی یا از عوامل اجرا اگر کسی اینجا هست،لطفا کسی اگه میدونه اسم آهنگ انتهایی کار اونجا که صدای طبل از پشت میومد رو بگید لطفا.
سلام اون قطعه برای این اجرا ساخته شده🙏🏻
آرمان شیرالی نژاد
اینستاگرام به بنده پیام بدید
سلام.پیام دادم،لطفا دایرکتتون رو چک کنید
آرمان شیرالی نژاد
اینستاگرام به بنده پیام بدید
سلام مجدد
آقای شیرآلی لطفا دایرکت اینستا رو چک کنید.بابت قطعه پایانی مزاحم شدم.فرمودین بعد از اجرا منتشر میشه.تشکر
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و عرض خسته نباشید
گروه همیاری فروش بلیط روزهای ۲۰ ام به بعد چه تاریخی باز خواهد شد؟
وقت بخیر
بعد از خرید تا چه مدت لینک تماشای آنلاین برای من فعاله؟
صبا صالحیان، حسین مجتهدی و محمد فروزنده این را خواندند
مهدی صفی آبادی این را دوست دارد
گروه همیاری (support)
درود بر شما
از زمان خرید تا یک هفته امکان تماشای فیلم‌تئاترها را دارید.
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
ممنون از شما?
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام.
دوعدد بلیط این نمایش برای تاریخ ۳۰ام دی ماه،ردیف ۳ باکس وسط موجود است.
تماس بگیرید.۰۹۱۲۸۹۴۵۳۹۰
کی وقت کردن Cvv،شماره کارتشونو بزنن که اینجوری زود پر شده.نمیفهمم
بیشتر صندلی ها از قبل فروخته شده بود سایت که باز شد 20 تا صندلی بیشتر برای فروش نبود اونم گوشه یا ردیفای آخر.
۲۱ دی ۱۳۹۸
سلام. من دوره پیشین، همون لحظه ابتدایی که خرید شروع شد، باز کردم و رزرو ردیف اول صندلی وسط رو انجام دادم. وقتی رزرو رو انجام بدی، فرصت کافی برای خرید داری.
البته می‌دونم خوش شانس بودم، ولی با این اتفاق فرضیه پر بودن سالن و پیش فروش رو می‌تونیم رد کنیم.
۲۵ دی ۱۳۹۸
درود
اینبار کلا یجوری بود،خواهر بنده هم از جای دیگری میزد،همین مشکلو داشت.میزدی رو یه صندلی زرد و رزرو میشد،ادامه میخواستی بدی میگفت برای دیگری رزرو شده است
۲۵ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عجیب پادگانِ لانچر ۵ بنظرم شبیه حال و هوای این روزای آدما هست.تو ایران و همه جا.بقول شایگان:چتونه،بیاید دوروز زندگیتونو بکنید برید دیگه،چرا نمیتونید درست زندگی کنید،چرا همش به هم کار دارید،چرا انسان نیستین،چرا چرا چرا چرا.....
کاش یک انسان نخستین بودم......

زندگی رو کره زمین این روزا مث لانچر ۵ هست،بخوایم انسان باشیم،مث سروان شایگان آخرش از نفس افتاده پیروزیم.اونم شاید.


اگر هنر نبود،حقیقت ما را میکشت
سلام.دوستانی که کار رو دیدن،کمی در موردش میگید؟ممنون
مهسا خانم عرض ادب
برداشتیه از رمان چهره مرد هنرمند در جوانی اثر جیمز جوییس، بیشتر ازین میشه اسپویل نمایش.
با خیال راحت بلیتشو بگیرید برید نمایشو ببینید:)
من مسئولیت پیشنهادمو قبول میکنم، مطمئنم خوشتون میاد.
فقط اگه تونستین حتمن ردیف یک یا دو
۱۷ آذر ۱۳۹۸
اگر از بابت تماشاگرا و عکاس مشکلی نباشه 99 درصد خوشتون میاد.
و اینکه ردیف یک یا دو عالیه
۱۷ آذر ۱۳۹۸
مهدی و پویای عزیز،ممنونم
۱۹ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود
از حرکات چشم شایگان گرفته تا لوچه آویزوون صادقی،ووووو میشد غرق در لذت شد که این کار چقدددددددر جا افتاده اس و چقدر همتون مث الماس رو صحنه بودین...خدا قوت هم براتون کمه❤❤❤
سلام.برای امروز ۵شنبه ۱۳ام تیرماه،دوعدد بلیط خارج از ظرفیت موجوده.میتونید تماس بگیرید.
۰۹۱۲۸۹۴۵۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هرروز وسایلتو برمیداری میاری اینجا زیپشو میکشی میزاری رو میز،دوباره برمیداری زیپشو میکشی میبری خونه.باز میاریش زیپشو میکشی میزاری رو میز،دوباره برمیداری زیپشو میکشی میبری خونه.
...........................................
رابرت:وقتی باهات حرف میزنم بهم نگاه کن،میتونی؟
.......................................
رابرت:اینجا کار توچیه،کار تو‌چیه جان؟بازیگری
پس برو رو اون صحنه کوفتی کارتو انجام بده.میتونی؟
.......................................
رابرت:جان ... دیدن ادامه ›› تو یبار بگی حقیقت من شروع میکنم به دیالوگ گفتن!
....................................
جانی:آآآها،هههههه،این ۱/۲ نیست،یک چهارمه!
....................................
جانی:شلاقی
رابرت:مزخرررررف
.......................
رابرت:سه ساعت پشت اون میز گریم کوفتی چه غلطی میکنی؟هان
.............................
رابرت:اون حرومزاده باید یاد بگیره قبل اینکه بیاد تو در بزنه،اینجا اتاق منو توعه!
.................................
رابرت:هی جانی این فقط یه شوخی بود.خودت ازم خواستی.سه بار ازت پرسیدم
...................................
رابرت:زبان به دندان بگیر،تو هم!
جانی:توهم.
..............................................
رابرت:میتونی کمتر کار کنی؟بلدی؟بلدی کمتر کار کنی؟
.................................
رابرت:مزخرفترین شکل وایستادن روی کشتیه!
بچه ها سلام
میگم واقعا بنظرتون چرا اینقدر خواستنیه این نمایش؟
مواردی که به ذهنتون میاد بگید....واقعا عجیبه
برا خود من یکیش اینکه چون راجع به تئاتره....نمایشی راجع به خود تئاتر...صحنه،نور،بوی مواد،پرده قرمز(البته این نمایش همش تو بلک باکس بوده،خخخخ)موسیقی،دکور،حس،اکت ها،در کل جادوی صحنه....میشه آدم خل نشه؟؟؟؟؟
درود ، هرچی باشه من کماکان معتقدم سیزیف ❤️ چیز دیگه ای یه .. :)))
چشمانش برقی زده و صحنه را ترک میکنه ... :)))
۰۳ دی ۱۳۹۷
مهسا خانم عزیز با توجه به یکی بودن مضمونی سیزیف و زندگی در تیاتر تفاوت اجرایی صفر تا صد باهم دارن مثه همون تعبیر جالبی که آقا میثم کردن ، امیدوارم بازم بزودی اجرا برن تا خودتون بیننده ش باشید
دایه جان عزیز اون داستان لوبر حادثه ای بیش نبود برادر :))) یه باد موافق اومد 4 روز بردمون اون وری بعد باد اصلی اومد گوشمون رو گرفت برمون گردوند به آغوش وطن و تموم شد رفت :))) در ضمن کماکان معتقدم ما چیزی بنان تیاتر لاکچری نداریم و همه مون این حق رو داریم که سالی یکی دوتا کار چشم نواز هم ببینیم ، عاشقش باشی برمیاد :))
۰۴ دی ۱۳۹۷
من سیزیف رو یک بار دیدم و زندگی در تئاتر رو پنج بار و باید بگم که با توجه به این که سیزیف خوب بود و بازی ها خوب بودن ولی من با اختلاف زیاد زندگی در تئاتر رو خیلی خیلی دوست داشتم و به نظرم همه چیز از موضوع و بازی ها و موسیقی و... همه بی نظیر بود و از نظرم میر سعید مولویان و ایمان صیاد برهانی رو فقط باید رو صحنه دید و از بازی خیلی خوبشون کیف کرد وزندگی کرد و هم چنین با موسیقی خوبش لذت برد.. به نظرم الان میتونیم با گوش کردن آهنگ هاصحنه های جان و رابرت رو تجسم کنیم
۰۵ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جانی:همیشه با این روش پیدا میشه،یدیقه وایسا!(جانی بروی زمین میخزد)
.......................................................
جانی:شیش،هفت،هشت؟
........................................
رابرت:(درنقش وکیل)عین هم نه،عین هم نه!عین هم نه
............................................................................................
رابرت:تهیه کننده های فیلم حرومزاده ترین آدمایین که ممکنه ببینی!
...............................................................................................
جانی:چجوری یه حرومزاده میفهمه که هست؟رابرت:هیچی ... دیدن ادامه ›› پدرش زنگ میزنه میگه من پدرت نیستم
..................................................................................................
عظیییم است پسرکم،بسیااااااار عظیم است پسرکم!
........................................................
جانی رو به رابرت: وووووواه چه شلوار قشنگی،وووووواه کتاااب،وووواه قدم!
.................................................................
رابرت:من پدر توام،تو پسر منی؟نه.
جفت پسرکم ها رو خط بزن.
...............................................................
جانی:رابرت من با یه سنجاق قفلی میتونم شلوارتو درست کنم،میییییخخخخوای؟
جانی:پشتم صافه؟رابرت:نهههههههههه،نیست
..........................................................................................................
جانی:مث چی؟مث چی؟عین دوتا مرد باهم حرف بزنیم؟عین دوتا مرد؟
ساااااارا
.......................................................................................................................................
اندام؟اندام؟البته عن دام
........................................................................................................
رابرت:میگفتن یارو مث هنرپیشه ها خودشو سه تیغ کرده
........................................................................................................
رابرت:جان،امیدوارم ... دیدن ادامه ›› هیچوقت خط نخوری
........................................................................................................
جان: عصبانی نشو رابرت!
رابرت: من عصبانی نیستم، فقط دارم یکم به سلامت روح و جسمم لطمه می زنم!
........................................................................................................
؛رابرت،میشه از برس تو استفاده کنم؟
؛البته البته
........................................................................................................
جانی:میشه بهت دست بزنم؟مرسی
........................................................................................................
رابرت:برا رفتن به یه کافه نیاز نیست قرارتو تو دفترچه کوفتیت یادداشت کنی
........................................................................................................
رابرت:من هیچ توجهی به اون زنیکه هرزه نمیکنم،اینگار دارم با دیوار حرف میزنم
جانی:آخه چطور؟مگه پارتنرتون نیست؟
رابرت:مونولوگ،کاراکتر شئ
........................................................................................................
رابرت:جانی،هیچوقت صداقتو با ضعف اشتباه نگیر
........................................................................................................
رابرت:من اینجا رو منتقدای مادر به خطا در نظر گرفتم
.......................................................................................................
جانی:تو داری چکار میکنی؟حوله یه وسیله شخخخصیه،میتونی بری از رختشورخونه بیاری.حرومزاده!خدافظ پدربزرگ
(رابرت با بغض و‌مستاصل رفتنش را میبیند)
.......................................................................................................
متن رو پرت نکن زمین!
درسته همش رو خط زدیم...ولی این دلیل نمیشه پرتش کنی!
........................................................................................................
بازیگری زهری ست شیرین کام 
تمرین روی صحنه ی خالی 
بدون تماشاچی 
اما سرشار از زندگی 
سرشار از ناب بودن 
سرشار از جوونی 
سرشار از عشق 
........................................................................................................

رابرت : باید یک چیزی بهت بگم .
جان : خب ، بگو
رابرت : درباره ی تئاتره ،، این یکی از وجوه شگفت آوره تئاتره ،، و اون ، جان ، یک نوع طی طریقه که خیلی شبیه خود زندگیه...
جان : خب ، اون چیه ؟؟
رابرت : ساده ست ، اون توی ذات تئاتره ،، مثل زندگی _ البته تئاتر بخشی از زندگیه ... نه ؟؟ می فهمی چی دارم می گم ؟؟ همان طور که توی یک مغازه بزرگ وقتی رو که آدم صرف می کنه نمی تونه از زندگی خودش جدا کنه ... چون بالاخره اون بخشی از زندگیشه،،، این موضوع روی صحنه ی تئاتر هم مصداق پیدا می کنه ، مدت زمانی که تو روی صحنه ی تئاتر هستی ، بخشی از زندگی توئه، تئاتر زندگیته جان! زندگیمونه!
........................................................................................................
جیلیان به تو گفته من پدر بچه حرومزاده توووووووام(با تمسخر کلمه را کش میدهد)
........................................................................................................
رابرت:ازم درخواست کن،زوزه بکش
.......................................................................................................
یچیزی جلو سگ پرت کنی دم تکون میده،دم تکون میده،اما این زنیکه هرزه فقط وایمیسه نگاه میکنه.دور شدم نگاه کرد،بغل کردم نگاه کرد.ماچش کردم نگاه کرد
........................................................................................................
بیا جانی بیا،آآآآ نگاه کن،نگاه کن،این عینک دیگه برا توعه،آه آه برا تو شد.ولی دیگه سراغ اون میز نرو
........................................................................................................
جانی:رابرت،فقط به من بگو صفحه چننننده؟؟؟
........................................................................................................
جانی:خب بهش فکر نکن!
رابرت:چرا به ذهن خودم نیومد جانی
........................................................................................................
من تو هم رو میگم توام دیگه توهم نداشته باش،باشه؟
........................................................................................................
رابرت:تو نمیتونی ساکتم کنی و منو مفت بخری!تو بمن نگفتی ساکت شو.گفتی خفه شو
........................................................................................................
جانی:زیبایی چیزیه که آدم باید درونش داشته باشه.اما اینا دارن با تئاتر کاسبی میکنن
........................................................................................................
امتیاز جوونی تو تنها نقطه ضعف توعه!
........................................................................................................
رابرت:یه نسل بذر میکاره نسل بعدی رو پرورش میده 
اما قضیه اینجاست 
نسل بعدی از اعمال نسل گذشته س که تاثیر میگیره نه از موعظه هاشون
........................................................................................................
حواسم بهت هست جانی،حواسم بهت هست
........................................................................................................
جانی:هاهاهاهاهاها،(دلبرانه و کودکانه میخندد در حالیکه دستمال مرطوب را با ذوق میکشد)
........................................................................................................
رابرت:تشکر لازم نیست جانی،اگر اینطور نبود بهت نمیگفتم
........................................................................................................
تکونش بده،محکم،محکم،مث دختر بچه ها نه.سریعتر.مث گردو پر مغز،بیرونش سفت و محکم
........................................................................................................
رابرت:جوونها در تئاتر پیشرو نمایش در آینده ان،شعار مزخرف خودم
........................................................................................................
جانی:
خواب میبینم...خواب میبینم تو یه مکعب شیشه ای معلق تو هوا زندانی ام.
آدمای زیادی پایین این مکعب جمع شدن دارن منو تماشا میکنن.
مادرا منو با انگشت به بچه های کوچیکشون نشون میدن و در گوش بچه هاشون یه چیزی میگن،که من نمیفهمم چیه.
خواب میبینم دارم از یه کوه خیلی بلند سقوط میکنم انگار بال دارم.
یه پرنده افسانه ای منو رو هوا میقاپه و برای خوراک بچه هاش میبره.
از چشمام شروع میکنن،حتما چشمای خوشمزه ای دارم.
خواب میبینم تو یه بیمارستان روانی بستری شدم....بالاخره
به صورتم دست میکشم ولی صورت ندارم..انگار یه خمیر سفید تمام صورتمو پوشونده.
خواب میبینم تو یه خیابون خیلی شلوغ دارم راه میرم ولی لختم...لختِ لخت‌‌‌...
وقتی رسیدیم خونه خیلی خسته بودیم مجبور بودیم مغزامونو در بیاریم بندازیم تو آب سرد...که صاف شن...تمییز شن...
ولی وقتی دوباره رفتیم سراغشون به جز یه مشت حجم سفت و سرد و پیر دیگه چیزی نبودن
........................................................................................................
مگه من نظرتو خواستم،نظر من نداریم جان،نظر من نه
........................................................................................................
به دنیای نمایش خوش اومدی!
........................................................................................................
گردنمم بزنی من اینو رو صحنه نمیگم،باور بدار
.......................................................................................................
ببین جان تو یه کاری داری که باید انجام بدی 
تو این کار باید از شعورت کمک بگیری
برای تحمل سختیاشم باید معرفتت و به کار بندازی و درکتو از اینکه چی درسته چی غلط
باید احساس همدردی داشته باشی 
ضوابط اخلاقی و بشناسی
مقررات حرفه ای رو بشناسی














آخ که چه قدر دلم تنگ شد با اینکه از دیشب که دیدم تا الان خیلی هم نگذشته ولی خیلی دلتنگم . مهسا جان مرسی که با نوشتنت باعث شدی که تجسم کنم که رابرت و جان همین الان دارن باهم حرف میزنن و ما باز داریم نگاهشون میکنیم و زندگی میکنیم.
۲۶ آذر ۱۳۹۷
در مورد سارا میتونم توضیح بدم دوستان چون هر شب میگفتمش:(
۰۱ دی ۱۳۹۷
مهسا اسلامی (mahsaeslami)
بگید جانی عزیز.
حدس اولم:وکیل ترنس M To F بوده
حدس دومم:اینکه منظور این بود تو مرد نبودی که با دوستت همچین کاری کردی چه برسه به اینکه بشینیم عین دوتا مرد حرف بزنیم
۰۱ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان سلام.دیشب موقق شدم برا بار دوم ببینم.دوستانی که اجرای شهرزاد رو دیدن،آیا نمایش سری اول دیالوگ و میزانسن های اضافه تری نداشت؟
مثلا قسمتهای ناراحتی کردن رابرت از عمر هدر رفته اش بیشتر بود.ثانیه هایی که برای من یک زندگی بود با بازی خوب سعید عزیز.
در آخر بگم عشق به همه گروه که منو سرشار از عشق کردین.واقعا تئاتر جادوییه که اسیرمون میکنه ولی نمیشه ازش گذشت...
وقت بخیر
این نمایش بلیط خارج از ظرفیت هم داره؟
مهسا اسلامی و میترا این را دوست دارند
بله داره
وقتی اکثر صندلیا فروش برن باز میشه
۲۲ آذر ۱۳۹۷
:))))))) بخدا معلوم نمیکنه
کِی میخواید برید؟
۲۲ آذر ۱۳۹۷
مهسا اسلامی (mahsaeslami)
امشب.متاسفانه سالن هم فعلا جواب نمیدن.دارم از کرج میرم دوست ندارم دست خالی بمونم
۲۲ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام.بخش بیرون از ظرفیت فعال نیست چرا؟
محمد لهاک و مهدی (آرش) رزمجو این را خواندند
*مریم* (paeez)
مهسا جان
وقتیکه فقط ده صندلی برای فروش باقی مانده باشه، بخش بیرون از ظرفیت فعال میشه
۲۷ آبان ۱۳۹۷
مهسا اسلامی (mahsaeslami)
ممنونم عزیزم
۲۹ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام
یک عدد بلیط تخفیف دار بالکن دوم به قیمت ۲۴۵۰۰تومان برای ۲۹مرداد موجود است.شماره تماس ۰۹۱۲۸۹۴۵۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیاری عزیز شما جایی اعلام کردین این نمایش شب 22ام برا وفات اجرا نمیشه؟نیم ساعت پیش از کرج برای دیدنش اومدم و مسئول فروش میگه در تیوال اعلام شده...
وای مهسا جان چقدر متاسف شدم اینهمه راه آمدین بدون نتیجه :((
فکر میکنم منظورشون از اینکه در تیوال اعلام شده، این بوده که تیوال برای روزهای قبل و بعد از یکشنبه امکان خرید رو فعال کرده بود ولی خب برای روز یکشنبه امکان خرید وجود نداشت!!
۲۱ مرداد ۱۳۹۷
مهسا اسلامی (mahsaeslami)
از همیاری عزیز ممنونم بابت پیگیری که داشتن.
۲۲ مرداد ۱۳۹۷
تشکر خانم اسلامی از شما وهم خانم مریم ‌درضمن خیلی جای تاب دارد یک مجموعه تاتر یکی در یک روز اجرا نداشته ودیکری داشته!!!
۲۳ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خیلی خوبی بود.
بدن بازیگر خدمتکار خونه رو فرم نبود و به دل نمینشست.
استفاده از اسکناس ایرانی جایز نبود.
در کل خیلی خسته نباشید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر