با سپاس از همه بازیگران و گروه موسیقی
نمایش بسیار زیبایی بود و بسیار تاثیرگذار .
بنظرم نویسنده با نگاه به مسافران اتوبوس به عنوان نمونه ای
... دیدن ادامه ››
آماری ازشهروندان یک جامعه سعی دربیان واقعیت های ناملموس یک جامعه با ارزش های ظاهری مدرن و اخلاقی امادر واقع منفعت محور نموده است .
طوری که ظاهر و لباس و شغل اشخاص معیار پذیرش یا عدم پذیرش و اجرای باورهای عمومی جامعه میشود.گذار از جاده در مسیر رسیدن به ایستگاه پایانی مثال عبور از مسیر زندگی است و ناهمواری های سفر نیز اشاره به ناهمواری های آن دارد.حتی تغییر مسیر راننده برای یافتن نانوایی نیز بنوعی پذیرفتن و توجیه ترجیح منافع شخصی بر عمومی می باشد.
هر مسافر به مانند یک تیپ شخصیتی از شهروندان جامعه هست:
اشتباه مسافر در پیاده شدن ها و سوارشدن های مجدد بیانگر این واقعیت هست که بسیاری از انسانها کماکان در انتخاب های خود در مسیرزندگی دچار اشتباه هستند و تکرار این اشتباه ها بیانگر عدم وجود مسئولیت مدنی دیگران در قبال این افراد نیز می باشد. شاید گناه آنها فقط نداشتن فرصت یا امکانات مساوی با دیگران بوده . که البته نگاه طنز آمیز نویسنده یا کارگردان محترم از تلخی این رویداد می کاهد.
دیدگاه خودبرتر بین نوازنده ساز و محو آن در موقع رویایی با خطر - که با تعریف و تمجیدهای دروغین سایر مسافران همراه میشود -بنظرم بنوعی بیانگر پذیرش اشتباه بخاطر رویارویی با واقعیات تلخ و خطرآفرین می باشد یا شاید بیانگر ساده لوحی انسانها هنگام توجیه درستی آنچه در درون خود به آن اعتقادی ندارند باشد
آشفتگی زیاد بازیگر نقش........ و ترس از تغییر مسیر و عدم قدرت در تحلیل و تفکر جمعی شاید تداعی گر ترس از تغییر در نوع بشر باشد که بخاطر وابستگی شدید به غالب های از پیش تعریف شده رفتاری جامعه روی میدهد
نوع رفتار دختر نوجوان نیز بیانگر نگرش نسل جدید به مساِیل جدی زندگی توام با بیخیالی مفرط و یاس پایان ناپذیر آنها می باشد. گویی رسیدن یا نرسین به مقصد هیچ فرقی با هم ندارند.
زیباترین دیالوگهای نمایش در سکانس هایی دیده میشد که تقریبا همه مسافران یا اکثر آنها با کمی از خود گذشتگی میتوانستند جلوی تغییر مسیر راننده را بگیرند اما دریغ از اندکی باور و فداکاری فردی یا جمعی و جالبتر سخنرانی ها و تایید های مکرر مسافران در بیان فدارکاری.
گویی تمامی ارزشهای جامعه فقط با حفظ منفعت طلبی اشخاص قابل توجیه می شود و هر ارزشی قابل فداشدن برای آن را دارد.
نمایش با سکانس ترمز شدید پایان می یابد گویی نویسنده هنرمندانه سعی در بازگو نمودن این واقعیت دارد که پایان یک مسیر شروع مسیر دیگری است.
رسیدن به شهر تولد راننده امید بازگشت به مقصد مسافران را در آنها زنده میکند یا شاید نویسنده سعی در بیان پایان مسیر زندگی همگی آنها دارد باخوانده شدن ترانه بلاچاو که اشاره ای ضمنی به مرگ دارد .........